سال نو مبارک

When marimba rhythms start to play
Dance with me, make me sway
Like a lazy ocean hugs the shore
Hold me close, sway me more

وقتی ساز ماریمبا آغاز شود
با من برقص، و مرا به این سو و آن سو قوس ده
همچون اقیانوسی تنبل، که ساحل را به آغوش میکشد
مرا صمیمانه در آغوش گیر، و بیشتر به حرکت درآور

Like a flower bending in the breeze
Bend with me, sway with ease
When we dance you have a way with me
Stay with me, sway with me

همچون یک گل که با وزش نسیم خم میشود
با من خم شو، و به آرامی برقص
وقتی میرقصیم بخوبی با حرکاتم هماهنگی
با من بمان، و با من برقص

Other dancers may be on the floor
Dear, but my eyes will see only you
Only you have the magic technique
When we sway I go weak

شاید رقاصان دیگری بر صحنه باشند
جانانم، اما چشمانم فقط تو را خواهند دید
فقط تو آن تکنیک جادویی را داری
وقتی پیچ و تاب میخوریم من از خود بیخود میشوم

I can hear the sound of violins
Long before it begins
Make me thrill as only you know how
Sway me smooth, sway me now

میتوانم صدای ویولن‌ها را بشنوم
خیلی قبل تر از آنکه آن شروع شود
همانطور که فقط خودت میدانی مرا به وجد آور
مرا به آرامی این سو و آن سو کن، و اکنون برقصان

Other dancers may be on the floor
Dear, but my eyes will see only you
Only you have the magic technique
When we sway I go weak

شاید رقاصان دیگری بر صحنه باشند
جانانم، اما چشمانم فقط تو را خواهند دید
فقط تو آن تکنیک جادویی را داری
وقتی پیچ و تاب میخوریم من از خود بیخود میشوم

I can hear the sound of violins
Long before it begins
Make me thrill as only you know how
Sway me smooth, sway me now
You know how
Sway me smooth, sway me now

میتوانم صدای ویولن‌ها را بشنوم
خیلی قبل تر از آنکه آن شروع شود
همانطور که فقط خودت میدانی مرا به وجد آور
مرا به آرامی این سو و آن سو کن، و اکنون برقصان
تو می دانی چطور
مرا به آرامی این سو و آن سو کن، و اکنون برقصان


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

میزان- موسسه ای که با شایعه به مرز ورشکستگی می رود

 

 

خدا قوت واقعا به همه شما عزیزان که انقدر خوب به شایعات دامن میزنین. خداییش دمتون گرم. البته من که دارم این حرفا رو می نویسم تو این بانک نه سهم دارم نه حساب اما با کارمندای این بانک آشنام. 

یه دیالوگی بود تو مختار نامه ، موقعی که پسرای زبیر از پس مختار بر نیومدن ، شهرام حقیقت دوست این وسط یه جمله گفت، گفت: در کوفه شایعه از شمشیر برنده تر است... 

یعنی خداوکیلی یک شب صوفیان گنابادی چنان کردند که شاید یک عمر اوباما نمیتونست انجامش بده :) یکی گفت آهای بحنبین که میزان ورشکست شد، ملت هجوم آوردن و هجوم اوردن تا ... خوب موجودی روزانه بانک هم حدی داره و حدودی ، هرچند اینجا فقط گوش به شایعه بودن خیلیا مقصر نبود، بلکه ضعف مدیریت بانک هم بود، مگر نه اینکه چندوقت پیش اومدن گفتن آقا تعاونی فرشتگان مشکل داره و اینا، اما مدیرش چه قشنگ جمع و جور کرد و مشکل رو حل و فصل کرد که به هفته نرسید که تو اخبار شبانگاهی گفتن که بهله، فرشتگان مشکلی نداره. 

مخلص کلام اینکه: انقدر خوب به شایعه دامن زدن کار درستی نیست. انقدر تو مدیریت ضعیف بودن هم کار درستی نیست. عدالت رو با ساده لوحی و با گوش به حرف دیگران بودن نمیشه تعریف کرد. کسی رو به گناه ناکرده کشیدند پای دار / وای بر انکه گناه کرد و جورش نکشید


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 6 نفر مجموع امتیاز : 7

درباره : ماهی ,

بیاندیشیم...

هیچکس از ارتفاع نمی ترسد ... همه از سقوط می ترسند

هیچکس از بازی نمی ترسد ... همه از باخت می ترسند

هیچکس از تاریکی نمی ترسد ... همه از آنچه که در آن است می ترسند

هیچکس از جمله ی " من دوستت دارم " نمی ترسد ... همه از واکنش به این جمله می ترسند

 


امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

درباره : ماهی ,

سال نو مبارك

ياقوت سرخ گشت زمين ز ابر قطره بار / شاخ درخت دارد ياقوت تازه بار
چون بربط نواخته و چنگ ساخته / قمري و فاخته بخروشد بر چنار
گل بر زمين بخندد مانند روي دوست / ابر از هوا بگريد چون چشم من به زار
چون ابر جاي جاي بمانده بر آسمان / برف است جاي جاي بمانده به كوهسار
لاله شكفته سرخ و سياهيش در ميان / نرگس شكفته زرد و سپيدش بر كنار
سيمين شد از شكوفه همه باغ و بوستان / مشكين شد از بنفشه همه جوي و جويبار
آن صد هزار لاله شكفته ميان كشت گويي ميان دريا شمع است صد هزار
بر برگ لاله قطره باران نگاه كن / چون بر عقيق ريخته لولوي شاهوار
(قطران )
آن قطره باران به ارغوان بر / چون خوي به بنا گوش نيكوان بر
و آن فاخته بر شاخ نشسته / عاشق شده بر وصف اين و آن بر
و آن نرگس بين چشم باز كرده / نازان به همه باغ و بوستان بر
عطار مگر وصل كرده عمدا / كافور رياحين به زعفران بر
بر خويد چكيده سرشك باران / مانند ستاره بر آسمان بر
( زينبي )

امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

درباره : ماهی ,

جز - محسن چاووشی عزیز

 

♫♫♫

من ، بی تو چیزی نیستم جُز
پرده ی بی آفتاب جُز
رختخواب کهنه و لیوان آب و قرص خواب
من ، بی تو چیزی نیستم جُز..
خونه ی بی پنجره جُز
آدمی که غربتش از مرگ طولانی تره..

من ، بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار من..
بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار من
بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار..

یادم بده کاری کنم جوری بهم عادت کنی
که زیر چتر گریه هام احساس امنیت کنی
یادم بده کاری کنم بی وقفه با من سر کنی
من شعر بنویسم برات تو شعرامو از بر کنی

کاشکی به گوشت می رسید دارم چه رنجی می برم
بپا غرورم نشکنه من از تو دل نازک ترم
من بی تو چیزی نیستم ، من بی تو اصلا” نیستم
شاید کسی که عمریه ، دنبالشی من نیستم..

من ، بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار
من ، بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار من..
بی تو چیزی نیستم جُز
چندتا اَبر بی قرار من
بی تو چیزی نیستم جُز
آه جُز گرد و غبار..

ترانه سرا : حسین صفا


امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

درباره : ماهی ,

یاد باد آن روزگاران یاد باد :)


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

انسان خوب

شاد بودن هنر است
شاد کردن هنر والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چون یک شکلک بی‌جان، شب و روز
بی‌خبر از هم، خندان باشیم!
بی‌غمی، عیب بزرگی‌ست،
که دور از ما باد!

ملاک ها و ويژگي هاي متعدد و گوناگوني را مي توان براي انسان خوب در نظر گرفت که در اين فرصت اندک به کوتاهي و اشاره وار به چند ويژگي اشارت خواهد شد

 يکي از مهم ترين ملاک ها و ويژگي هاي انسان خوب ،اصالت است.يعني انسان خوب انساني است اصيل .البته اصالت نه به داشتن تبار خانوادگي است نه به داشتن ثروت و اموال.اصالت يعني انطباق زندگي آفاقي و بيروني آدمي با زندگي انفسي و دروني او.يعني درون آدمي با برون او يکي باشد.لذا تزوير ،ريا  و دورنگي نه فقط آدمي را از حوزه دين و ديانت خارج مي کند بلکه اساسا از قلمرو انسانيت نيز خارج مي سازد.بي جهت نيست که مبارزه با آتش تزوبر و زهد ريايي که خرمن دين را نيز خواهد سوخت اينهمه در غزل هاي حافظ شيراز موج مي زند زيرا او هم دغدغه اصالت انسان را داشت.ملاک ديگر اينکه ،انسان خوب وظيفه شناس و مسئوليت پذير است.در قطعه شعري به زبان انگليسي مي خواندم که شاعر مي گفت :در خواب ديدم که زندگي "beauty" (زيبا ) است،هنگامي که بيدار شدم دانستم نخير ،زندگي beauty نيست بلکه "duty" (وظيفه شناسي )است. باید گفت که به راستي هر چه بر ميزان duty هاي زندگي بيفزاييم بر ميزان beauty هاي زندگي خواهيم افزود.

 نکته اساسي ديگر اينکه انسان خوب همواره ملاک عملش اعتقادات و باورهاي صحيح عقلاني اش است نه خواسته ها و تمايلات هيجاني ،غريزي و غير عقلاني اش.برهمين زمينه است که انسان هاي خوب واجد بسياري از فضايل اخلاقي مانند نرم خويي،دور انديشي ،حرص بر کسب دانايي وميانه روي مي شوند.

در نهايت در پاسخ به اينکه چه کنيم که ارزش خوب بودن در جامعه تقويت شود بايستي عرض کنم که مگر چاره اي جز تقويت عقلانيت و انديشه ورزي وجود دارد؟

 

منبع: دکتر علیرضا عباسی (آذرس سایت: http://www.bultannews.com/fa/news/191537/%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A8-%DA%86%D9%87-%D9%88%DB%8C%DA%98%DA%AF%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AF-) 


امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

درباره : ماهی ,

shahin021

واقعا آدم بی انصافی هستی ... وبلاگ منو چرا هک کردی؟ خوبه من تو این وبلاگ صرفا مطالب شعر و ادبی میذارم... لطفا انقدر مردم آزار نباش... این تنها راه ارتباط من با دوستامه... هر کدوم از هم اتاقیای زمان دانشگاه من یک شهر هستن، این کارت واقعا انسانی نیست و اصلا به خودت بابت این کار افتخار نکن


امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

درباره : ماهی ,

شروع انتخاب رشته سراسري

بچه هاي كنكوري (از نوع سراسري) گوش به زنگ باشين. از فردا (1393/06/11) انتخاب رشته سراسري شروع ميشه. انشالا كه شما هم جزو كساني باشين كه شيريني اين انتخاب رشته نصيبتون بشه :) 


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 1

درباره : ماهی ,

مسابقات جهانی والیبال : ایران و زیباترین بازی هاش

 

از همه ی والیبالیستای خوبمون ممنونم . 

بابت بازی خوبشون ممنونم 

دیشب گل کاشتن دمشون گرم :) 


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : ماهی ,

شب های احیا

در این شب ها برای منم دعا کنین دوستان خوب ...

 

اعمال شب‌هاى قدر بر دو نوع است؛ يكى آن‌كه در هر سه شب بايد انجام داد و ديگر آنهايي‌كه مخصوص هر شبى است.اعمال مشترك چند چيز هستند:
امشب، شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان است ديگر زماني باقي نمانده، بايد تمام تلاش خود را بكار برد تا در پناه رحمت خداوند متعال قرار گرفت... اگر تاكنون قرار نگرفته اي ... زيرا اگر كسي در ماه مبارك رمضان بخشيده نشود بنا بر فرموده پيامبر اكرم (ص) «شقي» است.

به گزارش ايسنا اعمال شب‌هاى قدر بر دو نوع است؛ يكى آن‌كه در هر سه شب بايد انجام داد و ديگر آنهايي‌كه مخصوص هر شبى است.اعمال مشترك چند چيز هستند:

اوّل:

«غسل»

علامه مجلسى فرموده است كه "بهتر است غسل شب‌هاي قدر را مقارن غروب آفتاب انجام دهند كه نماز مغرب را با غسل بخوانند".

دوّم:

«خواندن دو ركعت نماز»

در هر ركعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحيد(قل هو الله احد) را بخواند و بعد از پايان نماز هفتاد مرتبه بگويد «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَيْهِ»

در روايتى از رسول خدا(ص) آمده است كه كسي كه اين عمل را انجام دهد از جاى خود برنخيزد مگر اينكه خداي متعال او و پدر و مادرش را بيامرزد و خداوند، فرشتگان را مامور مي كند كه تا سال آينده براي وي حسنات بنويسند.

سوّم:

«باز كردن قرآن و قرائت دعاي مخصوص آن»

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِكِتابِكَ الْمُنْزَلِ

خدايا از تو خواهم به حق كتاب فرستاده شده‌ات

وَ ما فيهِ وَ فيهِ اسْمُكَ الاْكْبَرُ وَاَسْماؤُكَ الْحُسْنى

و آن‌ چه در آنست كه در آن است نام بزرگت و نام‌هاى نيكويت

وَما يُخافُ وَ يُرْجى اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ عُتَقائِكَ مِنَ النّارِ

و آن‌چه بدانها ترس و اميد شود كه قرارم دهى از زمره آزاد شدگانت از دوزخ

"پس هر حاجت كه دارد بخواهد"

چهارم:

«بر سر گرفتن قرآن»

به فرموده امام صادق (ع) قرآن مجيد را بايد بر سر گذاشت و گفت:

اَللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ

خدايا به حق اين قرآن

وَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ

و بحق آنكس كه او را بدان فرستادى

وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فيهِ

و بحق هر مؤ منى كه در اين قرآن مدحش كرده‌اى

وَ بِحَقِّكَ عَلَيْهِمْ فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ

و بحقى كه تو بر ايشان دارى زيرا كسى نيست كه حق تو را بهتر از خودت بشناسد

سپس ده مرتبه بگويد؛ «بِكَ يا اَللّهُ» بحق خودت اى خدا

و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» بحق محمد صلى الله عليه و آله

و ده مرتبه «بِعَليٍّ» بحق على عليه السلام

و ده مرتبه «بِفاطِمَةَ» بحق فاطمه سلام الله عليها

و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» بحق حسن عليه السلام

و ده مرتبه «بِالْحُسَيْنِ» بحق حسين عليه السلام

و ده مرتبه «بِعَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ» بحق على بن الحسين عليه السلام

و ده مرتبه «بُمَحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ» بحق محمد بن على عليه السلام

و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» بحق جعفر بن محمد عليه السلام

و ده مرتبه «بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ» بحق موسى بن جعفرعليه السلام

و ده مرتبه «بِعَلِىِّ بْنِ مُوسى» بحق على بن موسى عليه السلام

و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ» بحق محمد بن على عليه السلام

و ده مرتبه «بِعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» بحق على بن محمد عليه السلام

و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ» بحق حسن بن على عليه السلام

و ده مرتبه «بِالْحُجَّةِ» به حق حضرت حجت عليه السلام

"پس هر حاجتي كه دارد از خداوند طلب كند و در تمام اين اذكار نهايت حضور قلب و توجه به درگاه خدا را حفظ كند" .

بهتر است اگر مي خواهند توسل يا ذكر مصيبتي كنند قبل يا بعد از دعا باشد و دعا را قطع نكنند.

پنجم:

«زيارت امام حسين (ع)»

به فرموده علامه مجلسي زيارت امام حسين (ع)؛ در هر يك از سه شب قدر مستحب موكد است و در روايتي آمده است كه سبب آمرزش گناهان مي شود و اگر از نزديك دسترسي به زيارت نداشته باشد از دور زيارت كند.

ششم:

«احياء داشتن شب‌هاي قدر»

يعني اينكه اين شب را تا صبح بيدار باشد و با عبادت، دعا، ‌تلاوت قرآن، حضور در جلسات سخنراني ديني، ‌پرسش و پاسخ هاي مذهبي و يا مطالعه كتابهاي تفسير،‌ عقايد و مواعظ آن را سپري كند.

در روايتي از امام باقر (ع) آمده است"هر كس شب قدر را احياء دارد، گناهان او آمرزيده مي شود، هر چند كه بسيار باشد" و بهتر است روز قبل مقداري استراحت كند و غذا و نوشيدني كمتري بخورد تا خواب بر او غلبه نكند و كساني كه توانايي احياء ندارند بهتر است اول شب را استراحت كنند و سحرگاهان بيدار باشند و عبادت نمايند.

هفتم:

«اقامه صد ركعت نماز»

صد ركعت نماز بخواند (هر دو ركعت يك سلام بدهد) كه فضيلت بسيار دارد و افضل آن است كه اگر توانايي داشته باشد در هر ركعت بعد از قرائت سوره «حمد» ده مرتبه سوره توحيد (قل هو الله احد) را بخواند.

هشتم:

خواندن دعايي كه در ادامه مي آيد(حضرت زين العابدين (ع) در شب‌هاي قدر اين دعا را مي خواندند):

بخواند:

اَللّهُمَّ اِنّى اَمْسَيْتُ لَكَ عَبْداً داخِراً لا اَمْلِكُ لِنَفْسى نَفْعاً وَلا ضَرّاً

خدايا من شام كردم در حالى كه بنده خوارى هستم كه مالك سود و زيانى براى خويشتن نيستم

وَلا اَصْرِفُ عَنْها سُوءاً اَشْهَدُ بِذلِكَ عَلى نَفْسى

و نتوانم از خويشتن پيش آمد ناگوارى را بازگردانم و اين مطلبى است كه من آن را بر خويش گواهى دهم

وَاَعْتَرِفُ لَكَ بِضَعْفِ قُوَّتى وَقِلَّةِ حيلَتى فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ

و به ناتوانى خود و بيچارگيم در برابرت اعتراف دارم، پس درود فرست بر محمد و آل محمد

وَاَنْجِزْ لى ما وَعَدْتَنى وَجَميعَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فى هذِهِ اللَّيْلَةِ

و وفا كن برايم بدانچه بر من و همه مؤمنين و مؤمنات وعده فرمودى از آمرزش در اين شب

وَاَتْمِمْ عَلَىَّ ما اتَيْتَنى فَاِنّى عَبْدُكَ الْمِسْكينُ الْمُسْتَكينُ الضَّعيفُ الْفَقيرُ الْمَهينُ

و تمام كن بر من آنچه را به من دادى زيرا كه من بنده بينواى مستمند ناتوان تهيدست خوار توام

اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْنى ناسِياً لِذِكْرِكَ فيما اَوْلَيْتَنى

خدايا قرار مده مرا فراموشكار از ياد خويش در آنچه به من انعام فرمودى

وَلا لِاِحْسانِكَ فيما اَعْطَيْتَنى وَلا ايِساً مِنْ اِجابَتِكَ وَاِنْ اَبْطَاَتْ عَنّى

و نه غافل از احسانت در آنچه به من عطا كردى و قرارم مده نااميد از اجابت خويش و اگرچه ديرزمانى طول كشد

فى سَرّآَءَ اَوْ ضَرّآَءَ اَوْ شِدَّةٍ اَوْ رَخآَءٍ اَوْ عافِيَةٍ اَوْ بَلآءٍ اَوْ بُؤْسٍ اَوْ نَعْمآَءَ

چه در خوشى و چه در سختى در دشوارى يا در آسايش در تندرستى يا گرفتارى در تنگدستى يا در نعمت

اِنَّكَ سَميعُ الدُّعآَءِ

براستى تو شنواى دعايى

نهم:

«طلب آمرزش گناهان و دعا براي امور دنيوي و اخروي»

مرحوم علامه مجلسي (ره) فرموده اند "بهترين اعمال در اين شبها طلب آمرزش گناهان و دعا براي امور دنيوي و اخروي است هم براي خود و هم براي پدر و مادر خويشان و ديگر مومنان؛ چه زنده باشند و چه از دنيا رفته باشندو همچنين ذكرهاي مختلف و صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندانشان تا آنجا كه مقدور است، انجام دهند و در بعضي از روايات نيز تاكيد شده است كه «دعاي جوشن كبير» را در اين سه شب بخوانند.

در روايتي آمده است كه شخصي خدمت رسول خدا (ص) رسيده و عرض كرد: اگر شب قدر را درك كردم، ‌چه چيزي را از خداوند طلب كنم؟ كه ايشان فرمودند: "عافيت و سلامتي را از خداوند بخواه".

شب بيست و سوم:

اين شب، از دو شب قبل برتر است و از احاديث متعدد اينگونه احتمال داده مي‌شود كه شب قدر همين شب است. در روايتي از امام باقر(ع) نقل شده است كه مردي در ماه رمضان خدمت رسول خدا (ص) آمد و به آن حضرت عرض كرد: من در بيرون مدينه به سر مي‌برم و شتر و گوسفند دارم كه نمي‌توانم همه شب در مدينه حاضر شوم. دوست دارم شبي را به من معرفي كني تا آن شب را به مدينه بيايم و در نماز و عبادت حاضر باشم . حضرت او را به نزد خود فراخواند و به طور در گوشي آن شب را معرفي كرد.

آن مرد نيز وقتي شب‌هاي بيست و سوم ماه رمضان فرا مي‌رسيد، با همه خانواده و فرزندان و غلامان به مدينه مي‌آمد و آن شب را مي‌ماند و صبحگاهان به منزل خويش بر مي‌گشت.

همچنين در روايت ديگري نقل شده است كه رسول خدا(ص) در شب بيست و سوم ماه رمضان به سر و روي خانواده‌اش آب مي‌پاشيد تا به خواب نروند ( و از فضيلت اين شب بهره بگيرند).

روايات متعدد ديگري نيز داريم كه مي‌گويد: شب قدر، شب بيست و سوم است. مرحوم "علامه مجلسي" نيز در كتاب "زادالمعاد" مي‌گويد:"‌اكثر احاديث معتبر دلالت دارد كه شب بيست و سوم، شب قدر است".

اعمال مخصوص شب بيست و سوم ماه رمضان

در شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان، غير از اعمال مشترك شب‌هاي قدر، اعمال ديگري نيز وارد شده است تا فردي كه اين شب را به احيا مي‌گذراند در كنار اعمال مشترك شبهاي قدر، آنها را نيز انجام دهد، كه شرح آن در ادامه مي آيد:

1- سوره عنكبوت و سوره روم را بخواندكه امام صادق(ع) فرمود: " هركس در شب بيست و سوم، سوره‌هاي عنكبوت و روم را بخواند، به خدا سوگند! اهل بهشت است".

2- هزار مرتبه سوره "انا انزلناه" (سوره قدر) را بخواند.

3- سوره " حم دخان" (سوره دخان) را بخواند.

4- اين دعا را بخواند:

اللَّهُمَّ امْدُدْ لِي فِي عُمُرِي

خدايا عمرم را طولانى گردان

وَ أَوْسِعْ لِي فِي رِزْقِي

و روزى‏ام را وسعت بخش

وَ أَصِحَّ لِي جِسْمِي

و بدنم را تندرست بدار

وَ بَلِّغْنِي أَمَلِي

و به آرزويم برسان

وَ إِنْ كُنْتُ مِنَ الْأَشْقِيَاءِ فَامْحُنِي مِنَ الْأَشْقِيَاءِ وَ اكْتُبْنِي مِنَ السُّعَدَاءِ

و اگر در زمره بدفرجامان هستم،مرا از آن گروه محو كن و در گروه سعادتمندان ثبت فرما

فَإِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ

،كه تو در كتاب فرو فرستاده‏ به پيامبر مرسلت(درود تو بر او و خاندانش)فرمودى:خدا محو مى‏كند آنچه را بخواهد و ثبت مى‏نمايد آنچه را اراده كند و كتاب جامع نزد اوست.

5- اين دعا را كه مخصوص شب بيست و سوم است بخواند:

يَا رَبَّ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ جَاعِلَهَا خَيْرا مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ

اى پروردگار شب قدر و قراردهنده آن بهتر از هزار ماه،

وَ رَبَّ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْجِبَالِ وَ الْبِحَارِ

و پروردگار شب‏ و روز،و كوهها و درياها

وَ الظُّلَمِ وَ الْأَنْوَارِ وَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ

و تاريكيها و روشناييها و زمين و آسمان

يَا بَارِئُ يَا مُصَوِّرُ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ

اى پديدآورنده،اى صورت‏بخش،اى‏ عطا كننده،اى نعمت ده،

يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا اللَّهُ يَا قَيُّومُ

اى خدا، اى بخشنده، اى خدا، اى به خود پاينده،

يَا اللَّهُ يَا بَدِيعُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ

اى خدا، اى نو آفرين، اى خدا، اى خدا، اى خدا،

لَكَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَ الْأَمْثَالُ الْعُلْيَا وَ الْكِبْرِيَاءُ وَ الْآلاءُ

نامهاى نيكوتر و نمونه‏هاى والاتر و بزرگمنشى و نعمتها از آن توست،

أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

از تو درخواست مى‏كنم كه بر محمّد و خاندان‏ محمّد درود فرستى،

وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِي فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ فِي السُّعَدَاءِ

و قرار دهى در اين شب نامم را در زمره سعادتمندان

وَ رُوحِي مَعَ الشُّهَدَاءِ

و روحم را با شهيدان

وَ إِحْسَانِي فِي عِلِّيِّينَ

و نيكوكارى‏ام‏ را در بلند‌مرتبه‏ترين درجه بهشت

وَ إِسَاءَتِي مَغْفُورَةً

و گناهم را آمرزيده

وَ أَنْ تَهَبَ لِي يَقِينا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي

و ببخشى بر من يقينى كه دلم با آن همراه باشد

وَ إِيمَانا يُذْهِبُ الشَّكَّ عَنِّي

و ايمانى كه شك را از من‏ زدوده گرداند

وَ تُرْضِيَنِي بِمَا قَسَمْتَ لِي

و خشنودى به آنچه نصيبم نموده‏اى

وَ آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً

و ما را در دنيا و آخرت پاداش نيكو عنايت فرما

وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِيقِ

و از عذاب آتش سوزان حفظ كن

وَ ارْزُقْنِي فِيهَا ذِكْرَكَ وَ شُكْرَكَ وَ الرَّغْبَةَ إِلَيْكَ وَ الْإِنَابَةَ وَ التَّوْبَةَ

و در اين شب ذكر و شكر خويش و رغبت به سوى خود و بازگشت و توبه روزى‏ام فرما

وَ التَّوْفِيقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ و به آنچه محمّد و خاندان محمّد(درود خدا بر آنان باد)را به آن موفق كردى توفيقم ده.

6- اين دعا را كه امام صادق(ع) نقل شده است ،‌بخواند:

اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ فِيمَا تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ خدايا قرار ده در آنچه حكم مى‏كنى و مقدّر مى‏نمايى،از فرمان حتمى، وَ فِيمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَكِيمِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِي لا يُرَدُّ وَ لا يُبَدَّلُ

در آنچه از كار حكيمانه جدا مى‏سازى در شب قدر،از حكمى كه بازگشت نپذيرد،و تغيير نيابد،

أَنْ تَكْتُبَنِي مِنْ حُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرَامِ فِي عَامِي هَذَا

اينكه مرا در اين سال از حاجيان خانه محترمت بنويسى

اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ

حاجيانى كه حجّشان پذيرفته،

اَلْمَشْكُورِ سَعْيُهُمْ

و سعيشان قبول افتاده

اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ

و گناهانشان‏ آمرزيده گشته

اَلْمُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَيِّئَاتُهُمْ

و بديهايشان محو شده است

وَ اجْعَلْ فِيمَا تَقْضِي وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِيلَ عُمْرِي

و قرار ده در آنچه فرمان مى‏دهى و مقدّر مى‏نمايى كه عمرم را طولانى گردانى

وَ تُوَسِّعَ لِي فِي رِزْقِي

و در روزى‏ام‏ وسعت بخشى.

7- اين دعا را كه از امام حسين (ع) نقل شده است بخواند:

يَا بَاطِنا فِي ظُهُورِهِ

اى پنهان در حال آشكار بودنش

وَ يَا ظَاهِرا فِي بُطُونِهِ

و اى آشكار در حال پنهان بودنش

وَ يَا بَاطِنا لَيْسَ يَخْفَى

و اى پنهانى كه مخفى نمى‏شود

وَ يَا ظَاهِرا لَيْسَ يُرَى

و اى آشكارى كه ديده نمى‏شود

يَا مَوْصُوفا لا يَبْلُغُ بِكَيْنُونَتِهِ مَوْصُوفٌ

اى به وصف آمده‏اى كه هيچ ممكنى به حقيقتش نمى‏رسد

وَ لا حَدٌّ مَحْدُودٌ

و هيچ حدّ بسته‏اى به او احاطه پيدا نمى‏كند

وَ يَا غَائِباً غَيْرَ مَفْقُودٍ

و اى غايب گم نشده

وَ يَا شَاهِداً غَيْرَ مَشْهُودٍ يُطْلَبُ فَيُصَابُ

اى حاضرى كه مشهود نيست تا آنكه جستجو شود و او را بيابند

وَ لا يَخْلُو مِنْهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا بَيْنَهُمَا طُرْفَةَ عَيْنٍ

آسمانها و زمين و آنچه بين آنهاست،به اندازه چشم برهم‏زدن از او خالى نيست

لا يُدْرَكُ بِكَيْفٍ وَ لا يُؤَيَّنُ بِأَيْنٍ وَ لا بِحَيْثٍ

به كيفيتى معين دانسته نمى‏شود و محدود به مكان و جهت نمى‏گردد

أَنْتَ نُورُ النُّورِ

تويى روشنايى نور

وَ رَبُّ الْأَرْبَابِ

پروردگار پرورندگان

أَحَطْتَ بِجَمِيعِ الْأُمُورِ

به همه امور احاطه كرده‏اى،

سُبْحَانَ مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‏ءٌ

منزه خدايي كه مانندش چيزي نيست

وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

و او شنوا و بيناست

سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَكَذَا وَ لا هَكَذَا غَيْرُهُ

،منزّه است آن‏كه داراى اين صفات است و براى غير او چنين صفاتى نيست.

سپس هر حاجتي دارد از خدا بطلبد.

8- همچنين از معصومين (ع) روايت شده است كه در شب بيست و سوم ماه رمضان، در سجود و ايستاده و نشسته دعاي زير را مي‌خواندند، بلكه مناسب است در تمام ماه رمضان و در زمان‌هاي ديگر پس از تمجيد و ستايش خداوند و صلوات بر محمد و آلش ( مثلا حداقل با گفتن الحمدلله و الصلاه علي رسول الله و آله الطاهرين ) اين دعا خوانده شود:

اَللهمَّ کُن لوليکَ الحُجةِ بنِ الحَسَنِ

خدايا براى ولى‏ات حجت بن الحسن

صَلَواتُکَ عَلَيهِ و عَلي ابائهِ في هذهِ السّاعةِ، و في کُلّ ساعَة

كه درودهايت بر او و پدرانش باد، در اين ساعت،و در هر ساعت

وَليا و حافظا

باش سرپرست و نگهبان

وقائِداً وَ ناصِراً

و پيشوا و ياور

وَ دَليلاً وَ عَيناً

و راهنما و ديده‏بان

حَتّي تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً

تا او را با رغبت مردم در زمينت سكونت دهى

و تُمَتّعَهُ فيها طَويلًا.

و زمانى طولانى بهره‏مندش سازى.

9- همچنين اين دعا را در حالي كه دستان خود را به سوي آسمان بلند مي‌كند، بخواند:

يا مُدَبّرَ الاُموُرِ

اى تدبيرگر امور

يا باعِثَ مَن في القُبُور

اى برانگيزنده مردههاى در گور

يا مُجرِي البُحُور

اى روان كننده درياها

يا مُلَينَ الحَديدِ لِداوُد،

اى نرم كننده آهن براى داود،

صَل عَلي مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَافعَل بي کَذا وَ کَذا

بر محمد و خاندان محمد، درود فرست‏ و با من چنين و چنان كن.

و بجاي كلمات كذا و كذا حاجات خود را بخواهد و سپس اضافه كند: الليله الليله ، الساعه الساعه. اين دعا را در حال ركوع، سجده، ايستاده و نشسته به طور مكرر بخواند.

10- با توجه به اهميت شب بيست و سوم، غسل، احيا و زيارت امام حسين(ع) در اين شب فضيلت بسيار دارد و همچنين خواندن آن «صد ركعت نماز» كه مشترك ميان همه شب‌هاي قدر است.

شيخ طوسي در تهذيب، از ابوبصير روايت كرده است كه امام صادق(ع) فرمود: در آن شبي كه اميد مي‌رود شب قدر باشد صد ركعت نماز بخوان، در هر ركعت ( پس از حمد) ده مرتبه سوره قل "هو الله"(سوره توحيد) را بخوان. ابوبصير عرض كرد: اگر نتوانستم ايستاده بخوانم، چه كنم؟ فرمود: نشسته بجا آور! گفتم: اگر نتوانم نشسته بخوانم ؟ فرمود: در همان حال كه در بستر خود دراز كشيده‌اي، بجا آورد.

11- مرحوم "علامه مجلسي"، در "زادالمعاد" فرموده است: در اين شب هر مقدار كه ممكن باشد، قرآن بخواند و از دعاهاي "صحيفه كامله سجاديه" نيز استفاده كند؛ مخصوصا دعاي «مكارم الاخلاق» و دعاي «توبه».

روزهاي شب قدر را نيز بايد حرمت داشت و به عبادت و دعا به سر برد؛ در احاديث فراواني آمده است كه روز قدر نيز در فضيلت مثل شب قدر است

منبع: اعمال آخرین شب احیا | دعا و دعانویسی | مذهبی 


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 3 نفر مجموع امتیاز : 4

درباره : ماهی ,

من برای تو سرودم

در انزوای کوچه منگر بر هیاهوی خیابان
آسمان را بنگر 
که ز غوغا سرشار 
و پرنده بسیار 
می درد روز و شبت.
تو به آغاز برو 
تا که پایان نرسد از راه و نگیرد انجام 
و صدا را نکشد در پس یک 
دیوار سکوت 
من به تو پر دادم 
که به پرواز درایی هر لحظه و هر روز و به هر شهر دیار 
من بر تو دمیدم از عشق 
تا که نیرو نرود از یاد و دلت 
تو بیا در بر من 
تو بمان در قفسِ گسترده ی این سقف کبود 
تا بدانم هر صبح 
شوق دارم که به پرواز کسی بنگرمو 
دل به دریا بندم 
تو بمان 
تو بخواه 
تو مرو 
تو مرا بی نفس و یار مذار 
این منم جام پر از شعر و تهی از مستی 
این منم شاه دلت کز نگهت مات شده 
تو مرا بی نفس و یار مذار 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

پدر-مادر: عشق


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : ماهی ,

یکشنبه مشهد برف میاد

 

برف می بارد
برف می بارد به روی خار و خاراسنگ
كوهها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار كاروانی با صدای زنگ
بر نمی شد گر ز بام كلبه ها،دودی
یا كه سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد
رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده ها،لغزان
ما چه می كردیم در كولاك دل آشفته ی دمسرد ؟
آنك آنك كلبه ای روشن
روی تپه ،روبروی من
در گشودندم
مهربانی ها نمودندم
زود دانستم كه دور از داستان خشم برف و سوز
در كنار شعله آتش
قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز
گفته بودم زندگی زیباست
گفته و ناگفته ای بس نكته ها كاینجاست
آسمانِ باز
آفتابِ زر
باغهای گل
دشت های بی در و پیكر
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب
بوی خاك عطر باران خورده در كهسار
خواب گندمزارها در چشمه مهتاب
آمدن ،رفتن، دویدن
عشق ورزیدن
در غم انسان نشستن
پا به پای شادمانی های مردم پای كوبیدن
كار كردن، كار كردن
آرمیدن
چشم انداز بیابانهای خشك و تشنه را دیدن
جرعه هایی از سبوی تازه آب پاك نوشیدن
گوسفندان را سحرگاهان به سوی كوه راندن
همنفس با بلبلان كوهی آواره خواندن
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن
گاه گاهی
زیر سقف این سفالین بامهای مه گرفته
قصه های در هم غم را ز نم نم های باران شنیدن
بی تكان گهواره رنگین كمان را
در كنار بام دیدن
یا شب برفی
پیش آتش ها نشستن
دل به رویاهای دامنگیر و گرم شعله بستن
آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیفروزیش ،رقص شعله اش در هر كران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست

پیر مرد آرام و با لبخند
كنده ای در كوره افسرده جان افكند
چشم هایش در سیاهی های كومه جست و جو می كرد
زیر لب آهسته با خود گفتگو می كرد
زندگی را شعله باید، برفروزنده
شعله ها را هیمه سوزنده
جنگلی هستی تو ای انسان
جنگل ای روییده آزاده
بی دریغ افكنده روی كوهها دامن
آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید
چشمه‌ها در سایبان های تو جوشنده
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگر آتش
سر بلند و سبز باش ای جنگل انسان
زندگانی شعله می خواهد، صدا سر داد عمو نوروز
شعله ها را هیمه باید روشنی افروز
كودكانم داستان ما ز آرش بود
او به جان خدمتگزار باغ آتش بود
روزگاری بود
روزگار تلخ و تاری بود
بخت ما چون روی بدخواهان ما تیره
دشمنان بر جان ما چیره
شهر سیلی خورده هذیان داشت
بر زبان بس داستانهای پریشان داشت
زندگی سرد و سیه چون سنگ
روز بدنامی
روزگار ننگ
غیرت اندر بندهای بندگی پیچان
عشق در بیماری دلمردگی بیجان
فصل ها فصل زمستان شد
صحنه گلگشت ها گم شد ،نشستن در شبستان شد
در شبستان های خاموشی
می تراوید از گل اندیشه ها عطر فراموشی
ترس بود و بالهای مرگ
كس نمی جنبید چون بر شاخه برگ از برگ
سنگر آزادگان خاموش
خیمه گاه دشمنان پر جوش
مرزهای ملك
همچو سر حدات دامنگستر اندیشه بی سامان
برجهای شهر
همچو باروهای دل بشكسته و ویران
دشمنان بگذشته از سر حد و از بارو
هیچ سینه كینه‌ای در بر نمی اندوخت
هیچ دل مهری نمی ورزید
هیچ كس دستی به سوی كس نمی آورد
هیچ كس در روی دیگر كس نمی خندید
باغهای آرزو بی برگ
آسمان اشك ها پر بار
گرمرو  آزادگان دربند
روسپی نامردان در كار
انجمن ها كرد دشمن
رایزن ها گرد هم آورد دشمن
تا به تدبیری كه در ناپاك دل دارند
هم به دست ما شكست ما بر اندیشند
نازك اندیشانشان بی شرم
كه مباداشان دگر روزبهی در چشم
یافتند آخر فسونی را كه می جستند
چشم ها با وحشتی در چشمخانه، هر طرف را جست و جو می كرد
وین خبر را هر دهانی زیر گوشی بازگو می كرد
آخرین فرمان ،آخرین تحقیر
مرز را پرواز تیری می دهد سامان
گر به نزدیكی فرود آید
خانه هامان تنگ
آرزومان كور
ور بپرد دور
تا كجا ؟ تا چند ؟
آه كو بازوی پولادین و كو سر پنجه ایمان ؟
هر دهانی این خبر را بازگو می كرد
چشم ها بی گفت و گویی ،هر طرف را جست و جو می كرد
پیرمرد اندوهگین دستی به دیگر دست می سایید
از میان دره های دور گرگی خسته می نالید
برف روی برف می بارید
باد بالش را به پشت شیشه می مالید
صبح می آمد، پیر مرد آرام كرد آغاز
پیش روی لشكر دشمن ،سپاه دوست ،دشت نه دریایی از سرباز
آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست
بی نفس می شد سیاهی دردهان صبح
باد پر می ریخت روی دشت باز دامن البرز
لشكر ایرانیان در اضطرابی سخت درد آور
دو دو و سه سه به پچ پچ گرد یكدیگر
كودكان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران غمگین كنار در
كم كمك در اوج آمد پچ پچ خفته
خلق چون بحری بر آشفته
به جوش آمد
خروشان شد
به موج افتاد
برش بگرفت و مردی چون صدف
از سینه بیرون داد
منم آرش
چنین آغاز كرد آن مرد با دشمن
منم آرش ،سپاهی مردی آزاده
به تنها تیر تركش ،آزمون تلختان را
اینك آماده
مجوییدم نسب
فرزند رنج و كار
گریزان چون شهاب از شب
چو صبح آماده دیدار
مبارك باد آن جامه ،كه اندر رزم پوشندش
گوارا باد آن باده ،كه اندر فتح نوشندش

شما را باده و جامه
گوارا و مبارك باد
دلم را در میان دست می گیرم
و می افشارمش در چنگ
دل این جام پر از كین پر از خون را
دل این بی تاب خشم آهنگ
كه تا نوشم به نام فتحتان در بزم
كه تا كوبم به جام قلبتان در رزم
كه جام كینه از سنگ است
به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است
در این پیكار
در این كار
دل خلقی است در مشتم
امید مردمی خاموش هم پشتم
كمان كهكشان در دست
كمانداری كمانگیرم
شهاب تیزرو تیرم
ستیغ سر بلند كوه ماوایم
به چشم آفتاب تازه رس جایم
مرا تیر است آتش پر
مرا باد است فرمانبر
و لیكن چاره را امروز زور و پهلوانی نیست
رهایی با تن پولاد و نیروی جوانی نیست
در این میدان
بر این پیكان هستی سوز سامان ساز
پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز
پس آنگه سر به سوی آسمان بر كرد
به آهنگی دگر گفتار دیگر كرد
درود ای واپسین صبح ای سحر بدرود
كه با آرش ترا این آخرین دیدار خواهد بود
به صبح راستین سوگند
به پنهان آفتاب مهربار پاك بین سوگند
كه آرش جان خود در تیر خواهد كرد
پس آنگه بی درنگی خواهدش افكند
زمین می داند این را آسمان ها نیز
كه تن بی عیب و جان پاك است
نه نیرنگی به كار من ،نه افسونی
نه ترسی در سرم نه در دلم باك است
درنگ آورد و یك دم شد به لب خاموش
نفس در سینه های،بی تاب می زد جوش
ز پیشم مرگ
نقابی سهمگین بر چهره می آید
به هر گام هراس افكن
مرا با دیده ی خونبار می پاید
به بال كركسان گرد سرم پرواز می گیرد
به راهم می نشیند راه می بندد
به رویم سرد می خندد
به كوه و دره می ریزد طنین زهرخندش را
و بازش باز میگیرد
دلم از مرگ بیزار است
كه مرگِ اهرمن خو، آدمی خوار است
ولی آن دم كه ز اندوهان، روان زندگی تار است
ولی آن دم كه نیكی و بدی را گاه پیكاراست
فرو رفتن به كام مرگ شیرین است
همان بایسته ی آزادگی این است
هزاران چشمِ گویا و لبِ خاموش
مرا پیك امید خویش می داند
هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهی می گیردم گه پیش می راند
پیش می آیم
دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم
به نیرویی كه دارد زندگی در چشم و در لبخند
نقاب از چهره ی ترس آفرین مرگ خواهم كند
نیایش را دو زانو بر زمین بنهاد
به سوی قله ها دستان ز هم بگشاد
برآ ای آفتاب ای توشه ی امید
برآ ای خوشه ی خورشید
تو جوشان چشمه ای من تشنه ای بی تاب
برآ سر ریز كن تا جان شود سیراب
چو پا در كام مرگی تند خو دارم
چو در دل جنگ با اهریمنی پرخاش جو دارم
به موج روشنایی شست و شو خواهم
ز گلبرگ تو ای زرینه گل ،من رنگ و بو خواهم
شما ای قله های سركش خاموش
كه پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید
كه بر ایوان شب دارید چشم انداز رویایی
كه سیمین پایه های روز زرین را به روی شانه می كوبید
كه ابر ‌آتشین را در پناه خویش می گیرید
غرور و سربلندی هم شما را باد
امدیم را برافرازید
چو پرچم ها كه از باد سحرگاهان به سر دارید
غرورم را نگه دارید
به سان آن پلنگانی كه در كوه و كمر دارید
زمین خاموش بود و آسمان خاموش
تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش گوش
به یال كوه ها لغزید كم كم پنجه خورشید
هزاران نیزه زرین به چشم آسمان پاشید
نظر افكند آرش سوی شهر آرام
كودكان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران غمگین كنار در
مردها در راه
سرود بی كلامی با غمی جانكاه
ز چشمان برهمی شد با نسیم صبحدم همراه
كدامین نغمه می ریزد
كدام آهنگ آیا می تواند ساخت
طنین گام های استواری را كه سوی نیستی مردانه می رفتند ؟
طنین گامهایی را كه آگاهانه می رفتند ؟
دشمنانش در سكوتی ریشخند آمیز
راه وا كردند
كودكان از بامها او را صدا كردند
مادران او را دعا كردند
پیر مردان چشم گرداندند
دختران بفشرده گردن بندها در مشت
همره او قدرتِ عشق و وفا كردند
آرش اما همچنان خاموش
از شكاف دامن البرز بالا رفت
وز پی او
پرده های اشك پی در پی فرود آمد
بست یك دم چشم هایش را عمو نوروز
خنده بر لب غرقه در رویا
كودكان با دیدگان خسته وپی جو
در شگفت از پهلوانی ها
شعله های كوره در پرواز
باد  درغوغا
شامگاهان
راه جویانی كه می جستند آرش را به روی قله ها پی گیر
باز گردیدند
بی نشان از پیكر آرش
با كمان و تركشی بی تیر
آری آری جان خود در تیر كرد آرش
كار صد ها صد هزاران تیغه شمشیر كرد آرش
تیر آرش را سوارانی كه می راندند بر جیحون
به دیگر نیمروزی از پی آن روز
نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند
و آنجا را از آن پس
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند
آفتاب
درگریز بی شتاب خویش
سالها بر بام دنیا پا كِشان سر زد
ماهتاب
بی نصیب از شبروی هایش ،همه خاموش
در دل هر كوی و هر برزن
سر به هر ایوان و هر در زد
آفتاب و ماه را در گشت
سالها بگذشت
سالها و باز
در تمام پهنه البرز
وین سراسر قله ی مغموم و خاموشی كه می بینید
وندرون دره های برف آلودی كه می دانید
رهگذرهایی كه شب در راه می مانند
نام آرش را پیاپی در دل كهسار می خوانند
و نیاز خویش می خواهند
با دهان سنگهای كوه ،آرش می دهد پاسخ
می كندشان از فراز و از نشیب جاده ها آگاه
می دهد امید
می نماید راه
در برون كلبه می بارد
برف می بارد به روی خار و خارا سنگ
كوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راهها چشم انتظار كاروانی با صدای زنگ
كودكان دیری است در خوابند
در خوابست عمو نوروز
می گذارم كنده ای هیزم در آتشدان
شعله بالا می رود پر سوز


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

ای بی تو حرام زندگانی

هزار واژه به جای خالیت ریختم 

                                              اما

                           پر نشد... 

                                                  به گمانم 

                                                                      از جنس 

                                                                                       بی نهایتی 

ای بی‌تو حرام زندگانی   خود بی‌تو کدام زندگانی
بی روی خوش تو زنده بودن   مرگ است به نام زندگانی
پازهر تویی و زهر دنیا   دانه تو و دام زندگانی
گوهر تو و این جهان چو حقه   باده تو و جام زندگانی
بی آب تو گلستان چو شوره   بی جوش تو خام زندگانی
بی خوبی حسن باقوامت   نگرفته قوام زندگانی
با جمله مراد و کام بی‌تو   نایافته کام زندگانی
تا داد سلامتی ندادی   کی کرد سلام زندگانی
خامش کردم بکن تو شاهی   پیش تو غلام زندگانی

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

آزمون ارتقا کمربند : تکواندو

 

\"\"

سلام بچه ها؛ آزمون ارتقای کمربند (قرمز تا دان 2) تکواندو بهمن ماه 92 در تاریخ نوزدهم انجام میشه (البته برای تهران جدا هست) 

مهلت ثبت نام هم تا 11 بهمن ماه هست

البته من که استاد ندارم و استادم رفته بلژیک اینه که نمی تونم تو آزمون شرکت کنم 

 

\"\"


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

تو فکر یک سقفم

تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن
یک سقف پابرجا، محکم‌تر از آهن
.
سقفی که تن‌پوشِ هراس ما باشه
تو سردی شب‌ها، لباس ما باشه
.
سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی
.
زیر این سقف، با تو از گل، از شب و ستاره میگم
از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم
.
زندگیم‌و زیر این سقف، با تو اندازه می‌گیرم
گم میشم تو معنی تو، معنی تازه می‌گیرم
.
سقف‌مون افسوس و افسوس، تن ابر آسمونه
یه افق یه بی‌نهایت، کمترین فاصله‎مونه
.
تو فکر یک سقفم، یک سقف رویایی
سقفی برای ما، حتا مقوایی
.
تو فکر یک سقفم، یک سقف بی‌روزن
سقفی برای عشق، برای تو با من
.
سقفی اندازه‌ی قلب من و تو .. واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینه‌ها .. واسه پیچیدن بوی اطلسی
.
زیر این سقف اگه باشه، می‎پیچه عطر تن تو
لُختی پنجره‌هاش‌و می‌پوشونه پیرهن تو
.
زیر این سقف خوبه عطرِ خود‌فراموشی بپاشیم
آخر قصه بخوابیم، اول ترانه پاشیم
.
ایرج جنتی عطایی


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

هفته وحدت و ايام ميلاد مبااااااااااااااااااارك

مولا رسولَ الله رسولَ الله رسولَ الله...

جانم به فدای تو و لطف و کرم تو

مرغ دل ما پر بزند تا حرم تو

ای گنبد خضرای تو عرش دل عالم

مهر تو بود زینت آب و گل آدم

ای از سوی حق بر همه ی خلق پیمبر

ای رحمت حق را تو به حق جلوه و مظهر

یک جلوه ز زیبایی تو لاله ی صحرا

با دشمن خود نیز نمایی تو مدارا

ای مکتب تو راسخ و پاینده همیشه

از نور تو اسلام بود زنده همیشه

از لطف تو سرمایه ی اِکرام فراهم

ای دین تو ناجی همه خلق دو عالم

قرآن خدا بارد از آفاق  لسانت

لعنت به کسی که به شما کرده اهانت

ای آنکه بت از عرصه ی بتخانه شکستی

مظلومترین فرد تو هستی و تو هستی

مظلومی و مظلومیتت دارد ادامه

بنگر به دمشق و به فلسطین و منامه

بنگر ز جفا امّت تو خونجگر هستند

در دشت ستم خونجگر و در به در هستند

کو حمزه که سیلی بزند مُقتدر و سَهل

در پیش همه بر رخ اصحاب ابوجهل

بنما تو دعایی که دگر یار بیاید

بر یاری اسلام ، علمدار بیاید


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

هاراگیری (2)

یادتونه درمورد هاراگیری نوشتم؟ که خودکشی بین سامورایی ها خیلی رایجه... یه نوع افتخاره ، حالا یه بررسی در مورد خودکشی در ادیان دیگه و سایر کشورها :


شواهد تجربی حاکی از آن است که میزان خودکشی در میان ادیان مختلف، متفاوت است. در این مقاله چهار دین مهم در ایالات متحدۀ آمریکا بررسی شده است. در میان گروههای دینی موجود در ایالات متحدۀ آمریکا، پروتستانها بیشترین میزان خودکشی را دارند و بعد از آنها کاتولیک های رومی در ردۀ بعدی قرار دارند. در این میان یهودیان از کمترین میزان خودکشی برخوردارند(موریس و دیگران، 2000). هنگام مقایسهی میزان خودکشی در میان مسلمانان با سایر ادیان مثل مسیحیت یا هندویسم نتایج نشان داده است، که کمترین میزان خودکشی  مربوط به مسلمانان است(عبدالخالق 2004؛ انیچان 1998). علاوهبراین، در میان مذاهب دینی نیز  میزان بالای دینداری با کاهش احتمال  خودکشی در ارتباط است( درویس و دیگران 2004؛ مارتین 1984).

دورکیم نخستین کسی بود که در سال 1897 اظهار نمود اعتقاد به نیروهای متافیزیکی میتواند نقش مهمی در سلامت روانی داشته باشد، زیرا دین پایهی برای نظم و معنادهی به جهان فراهم میکند(دورکیم، 1951). تحقیقاتی که در طول 40 سال گذشته انجام شده، نشان داده است که بین میزان بالای دینداری و کاهش احتمال خودکشی رابطه وجود دارد(کرانتیز و دیگران 1968). افرادی که به کلیسا میروند تقریباً چهار برابر کمتر از آنهایی که هرگز به کلیسا نرفتهاند دست به خودکشی می زنند(مارتین 1984). رابطهی بین دینداری و خودکشی در میان زن و مرد متفاوت است. میزان بالای خودکشی در میان مردان با میزان کم عقاید دینی و مشارکت دینی در ارتباط است. این رابطه در میان زنان وجود ندارد(نیلمن و دیگران 1997).

با توجه به نقش بازدارندهی عقاید و تعهدات دینی در مقابل احتمال خودکشی، بررسی میزان دینداری افراد به هنگام ارزیابیهای روانشناختی، مخصوصاً در میان مراجعانی که قصد خودکشی دارند، بسیار لازم و ضروری است. فهم کامل ایمان دینی و میزان مشارکت دینی مراجعان میتواند احتمال خودکشی در میان آنها را نشان دهد. علاوه براین، این مسئله میتواند به شناسایی نواحی مستعد خودکشی که توجه بدان نواحی به منظور افزایش امید به زندگی امر مهمی است، کمک نماید.  اگرچه تحقیقات متعددی نشان داده است که عوامل زیادی مثل جنسیت، سن، قومیت و فرهنگ با دینداری فرد در ارتباطاند، اما دراین مقاله تاکید بیشتر بر عوامل مهم بازدارنده یا مسبب خودکشی در میان چهار دین غالب در ایالات متحده آمریکا است.

روش

در این مقاله پایگاه دادههای پزشکی و روانشناسی مورد بررسی قرار گرفته و مقاله های منتشر شده در فاصله سالهای 1980 تا 2008 با استفاده از کلیدواژههایی مثل دین، مسیحیت، کاتولیک، یهودیت، اسلام، مسلمانان، هندو، اقدام به خودکشی1،پیشگیری از خودکشی2 و سایر واژههای مربوطه جمعآوری شده است.  این بررسی محدود به مقالات مجلات انگلیسی زبان بوده است. در این بررسی مقالات و تحقیقاتی انتخاب شدهاند که به رابطه بین دین و خودکشی پرداختهاند. علاوهبراین، از بخش کتابنامه مقالات مهم نیز استفاده شده است. در این بررسی تاکید اصلی بر میزان و احتمال خودکشی و عوامل بازدارندۀ خودکشی در میان ادیان مسیحیت، هندویسم، اسلام و دین یهود بوده است.

نتایج

نتایج نشان داده است که میزان دینداری با احتمال کاهش میزان خودکشی رابطه دارد(درویس و دیگران 2004؛ لیزاردی و دیگران 2007، استاک 1983). برای نمونه، میزان خودکشی در کشورهای دینی کمتر از میزان خودکشی در کشورهای سکولار است(بریوالت 1993؛ درویس و دیگران 2004؛ استاک 1983). علاوهبراین، نتایج نشان داده است که شدت تعهد دینی با رفتارهای معطوف به خودکشی رابطه دارد(نیلسون، 1977). این نتایج به مذهب دینی خاصی مربوط نیست بلکه در میان همه مذاهب صدق میکند(درویس و دیگران 2004؛ لیزاردی و دیگران 2007؛ استاک 1983).

 غایات اخلاقی و دینی مربوط به خودکشی ارتباط منحصر به فردی با رفتار معطوف به خودکشی دارند. عقاید راجع به حفظ زندگی3 که ریشه در تعهدات دینی دارند میتواند مانع از خودکشی شوند(درویس و دیگران 2004؛ لیزاردی و دیگران 2007؛ کوین و دیگران 2001؛ نیلمن و دیگران 1997؛ استاک 1983). مطالعات نشان داده است افرادی که غایات  دینی و اخلاقی مربوط به خودکشی کمتری دارند در طول زندگی خود بیشتر اقدام به خودکشی نمودهاند(درویس و دیگران 2004؛ لیزاردی و دیگران 2007؛ نیلمن و دیگران 1997؛ استاک 1983). در مقابل، افرادی که غایات دینی و اخلاقی مربوط به خودکشی بیشتری دارند، دلایل بیشتری نیز برای زنده ماندن دارند.

نقش بازدارندۀ دینداری سازوکارهای زیادی را در بر میگیرد.  بیشتر ادیان برای خودکشی مجازات تعیین نمودهاند؛ به همین دلیل، افراد دارای تعهد دینی بیشتر، کمتر دست به خودکشی می زنند. علاوهبر منع خودکشی، حضور در نهادهای دینی نیز فرصتی برای ایجاد نوعی شبکهی حمایتی گستردۀ متشکل از روحانیون و مومنان فراهم میآورد که نتایج نشان داده است میتواند نقش مهمی در بازدارندگی از خودکشی ایفا نماید(چنگ و دیگران 2001؛ کولد ودیگران 1996؛ گرنینگ و استابلبین 2002؛ کوینگ ودیگران 2001؛ مان 2002؛ سزانتو ودیگران 2003). همچنین نتایج نشان داده است که مومنان معمولاً کمتر افردای کینهی و متخاصم هستند(کوینگ ودیگران 2001؛ مالون ودیگران 1995؛ مان و دیگران 2005؛ اوکیندو ودیگران 2003). و درعین حال نتایج متعددی نشان داده است که خصومت و کینه  با رفتار معطوف به خودکشی رابطه دارد. علاوهبراین، بسیاری از ادیان اعمالی مثل مصرف مواد مخدر(هیلتون ودیگران 2002) و سیگار را نهی میکنند که تحقیقات نشان داده است با خودکشی ارتباط دارند. بنابراین، میزان بالای دینداری میتواند به گونهی غیر مستقیم و از طریق منع مصرف مواد مخدر بر خودکشی تاثیر بگذارد( هیلتون ودیگران 2002). مضاف براین،انگیزه اقدام به خودکشی با ابهام بسیاری روبرو است و افرادی که تمایل به خودکشی دارند اغلب دچار نوعی تعارض درونی در زمینه انتخاب مرگ یا زندگی هستند(شنایدمن و فاربوف 1957). غایات اخلاقی مربوط به خودکشی که ریشه در عقاید دینی دارند(لینهان و دیگران 1983)، ارزشهای دینی و مثبت نگری میتواند دربسیاری از افراد عامل مهمی در مقابل خودکشی باشد(لنهان و دیگران 1983) و همچنین میتواند نقش مهمی در تصمیمات مربوط به زندگی ایفا کند( پینتو ودیگران 1998). مطالعات و بررسیهای جامعتری دربارۀ دینداری باید انجام شود تا رابطه بین میزان دینداری و میزان خودکشی آشکار گردد.

مسیحیت و خودکشی

مفهوم خودکشی در انجیل ذکر نشده، اما در موارد متعددی از افرادی که اقدام به خودکشی نمودهاند، مثل یهودا، طالوت و شمشون سخن به میان آمده است( موریس و دیگران 2000؛ فیپس و دیگران 1985). مولفان کتاب انجیل کسانی را که خود به زندگی خود پایان دادهاند را نه تقبیح کردهاند و نه تمجید. دیدگاه مسیحیت دربارۀ خودکشی تقریباً از قرن پنجم به بعد بدون تغییر باقی مانده است(فیپس 1985). سنت آگوستین در قرن پنجم گفته است که خودکشی نقض فرمان ششم[خدا به حضرت موسی] (قتل نکن) است (کندی 2000؛ ماریس و دیگران 2000؛ فیپس 1985؛ ریترستول 1993). او اظهار نموده است که این فرمان باید برای حفظ زندگی فرد، زندگی دیگران و زندگی همۀ موجودات اجراء شود(کندی 2000؛ فیپس 1985؛ ریترستول 1993). سنت توماس آکویناس، حکیم الهی کاتولیک، دیدگاه آگوستین قدیس را گسترش داد و از خودکشی به عنوان گناهی در حق فرد، همسایه و خدا یاد کرد(آکویناس، 1274-1275). آکویناس بر این اعتقاد بود که هر ارگانیسم زندهای فطرتاً رو به سوی حیات دارد، بنابراین خودکشی در تضاد با طبیعت قرار دارد. علاوهبراین، وی معتقد بود که خودکشی با حقایق دینی ناسازگار است و تنها خداوند مجاز است که در مورد مرگ یا زندگی فرد تصمیم بگیرد. بعلاوه، آکویناس براین عقیده بود که قبل از ترک دنیا برای ورود به بهشت باید به گناهان اعتراف شود. در نتیجه، خودکشی یکی از مهمترین همهی گناهان است زیرا افرادی که اقدام به خودکشی میکنند قادر به توبه و اعتراف به گناه نخواهند بود(کندی 2000؛ فی÷س 1985).

تلقی خودکشی به عنوان  نوعی گناه در نگرش اغلب مذاهب مختلف مسیحیِ عصر حاضر(برای مثال کاتولیکها، باپتیستها و پروتستانها) رواج پیدا نموده است. گناه خودکشی با سایر شیوههای خاتمهدادن به زندگی مثل سقط جنین یا آدم کشی مشابه دانسته میشود. در توضیحالمسائل کلیسای کاتولیک(1994) آمده است هنگامی اقدام فرد علیه خود، خودکشی به حساب میآید که از نظر ذهنی سالم باشد. بنابراین، کسی که خودکشی کرده است اگر از نظر ذهنی سالم نباشد، عمل وی را نمیتوان گناه به حساب آورد. هنگامی که فردی میمیرد، از سوی خدا مورد قضاوت قرار میگیرد، و تنها اوست که میتواند تعیین کند که فرد باید به بهشت برود یا به جهنم یا برزخ(کلیسای کاتولیک1984). در گذشته کسانی که دست به خودکشی میزدند در گورستانهای کاتولیکها دفن نمیشدند(فیپس 1985)؛ اما اکنون این رسم در کاتولیسم چندان اجراء نمیشود. به هنگام تشیع جنازه، برای فرد متوفی طلب آمرزش و برای بازماندگان طلب آرامش میشود(ترنر 1998).

در سراسر جهان حدود 1/2 میلیارد نفر مسیحی وجود دارد. در میان مهمترین مذاهب مسیحی(باپتیستهای کاتولیک و سایر پروتستانها)، کمترین میزان خودکشی مربوط به کاتولیکها و باپتیستهای انجیلی و بیشترین میزان آن مربوط به مومنان پروتستان است(پسکوسولیدو و جورجینیا 1989). محققان نشان دادهاند که کاتولیکها و باپتیستها بیشتر و فعالانهتر در فعالیتهای مربوط به کلیسا مشارکت میکنند و از این رو از شبکههای حمایتی گسترده نفع بیشتری میبرند. علاوهبراین، کشورهای کاتولیک، میزان خودکشی کمتری از کشورهای پروتستان دارند و در درون کشورهای پروتستان مناطقی که اکثراً کاتولیک هستند میزان خودکشی کمتری دارند(هوود ویلیامز 1996). [البته] در کشورهای کاتولیک و ارتدوکس به نسبت کشورهای غیرکاتولیک و غیر ارتدوکس، میزان خودکشی مردان و سالمندان بطور قابل توجهی بیشتر است(پریتچارد و بالدوین 2001).

هندویسم و خودکشی

در سراسر دنیا چیزی حدود 900 میلیون نفر هندو وجود دارد که اکثر آنها ساکن شبه قاره هند هستند. برخلاف متون مسلمانان یا مسیحیان، موضع متون مقدس هندو دربارهی موضوع خودکشی نسبتاً مبهم است(انیچان 1998).علاوهبراین، فلسفهی تناسخ ارواح و کارما4 در دین هندو به معنای آن است که مرگ پایان زندگی نیست بلکه فرد دوباره متولد میشود(حسن 1983؛ انیچان 1998). بنابراین، برخی ادعا نمودهاند که در آیین هندو نسبت به خودکشی با مسالمت بیشتری برخورد میشود(حسن 1983؛ انیچان 1998؛ کمال و لوی ونتهال 2002).

تحقیقات محدودی دربارۀ میزان خودکشی در میان هندوها انجام شده است. نتایج تحقیقی که دربارۀ رفتار و عقاید معطوف به خودکشی درمیان مسلمانان و هندوهای بریتانیا انجام شده نشان داده است که در میان هندوها به نسبت مسلمانان بر موانع اخلاقی و انگیزههای راجع به انطباق و سازگاری با زندگی تاکید کمتری میشود(کمال و لوی ونتهال 2002). تحقیق پیمایشی دیگری نشان داده است که میزان خودکشی در میان هندوها از مسلمانان بیشتر است(انیچان 1998). ظاهراً تحقیقات نشان دهندۀ آن است که مردان نسبت به زنان میزان خودکشی بیشتری دارند و همچنین اکثر کسانی که اقدام به خودکشی میکنند از نوعی بیماری روانی رنج میبرند( لاتا و دیگران 1996).

مراسم ساتی5  که یک سنت دیرینهی هندی است، نوعی خودکشی به حساب میآید که در آن بیوهها خود را به هنگام مراسم مردهسوزان همسرانشان، قربانی میکنند. اگرچه این رسم اکنون غیر قانونی است، اما شواهد اندکی دراین باره وجود دارد که زنانی که رسم ساتی را انجام دادهاند، معلولیت روانی داشتهاند(بهوگرا 2005). توجه به این نکته از اهمیت زیادی برخوردار است که رسم ساتی نه یک وظیفهی دینی است و نه ریشه در بیماری روانی دارد، بلکه نوعی خودکشی است که به نظر بیشتر ریشه در عوامل فرهنگی، اجتماعی و جنسیتی دارد(بهوگرا 2005).

اسلام و خودکشی

به دلیل تحقیقات معدودی که دربارۀ رابطهی بین اسلام وخودکشی انجام شده است، تعیین دقیق میزان تاثیر و نقش دین اسلام در میزان خودکشی کار مشکلی است(کوزر و دیگران 1997؛ خان و رضا 2000).از سال 1989 به بعد هیچ کدام از کشورهای خاورمیانه میزان مرگ ومیر خود را به سازمان بهداشت جهانی(WHO) ارائه ندادهاند(لستر 2006)، و تعداد معدودی از کشورهای اسلامی میزان خودکشی خود را ثبت یا اعلام نمودهاند( خان و حیدر 2006؛ پریتچارد و امان الله 2007). در اینجا نکته مهم آن است که باید میان خودکشی و شهادت تمایز نهاد. در این تحقیق تاکید ما بر خودکشی ، یعنی عملِ معطوف به پایان دادن زندگی فرد از سوی خود است نه بر شهادت، که در آن مرگ فرد در نتیجهی دفاع از سرزمین و توسط دشمن صورت میگیرد(عبدالخالق 2004).

معدود تحقیقات انجام شده، نشان داده است که میزان خودکشی در اکثر کشورهای اسلامی در مقایسه با سایر کشورها کمتر است(عبدالخالق 2004). به همین ترتیب، در میان 5/1 میلیارد مسلمانی که در دنیا وجود دارد، در مقایسه با با سایر ادیان، مثل مسیحیت و هندویسم، میزان رفتارهای معطوف به خودکشی کمتری ثبت شده است(عبدالخالق 2004؛ انیچان 1998؛ کمال و لوی ونتهال 2002). در مطالعاتی که بر خصایص و معلولیتهای روانی مثل افسردگی، اضطراب، رواننژندی، بدبینی و ترس از مرگ6 توجه شده است، نمونههای انتخاب شده از کشورهای اسلامی در مقایسه با نمونههای کشورهای غربی نمرات بیشتری بدست آوردهاند(عبدالخالق 2004؛ عبدالخالق 2006؛ عبدالخالق و لستر 1999؛ عبدالخالق و لستر 2003).

مطالعات انجام شده مسئلهی میزان کم خودکشی را تبیین میکند اما در مورد میزان بالای نمرات مربوط به اضطراب روانی، تبیینهای متعددی ارائه شده است. اولاً، میزان دینداری در میان مسلمانان در مقام نوعی ضربهگیر در برابر اقدام به خودکشی عمل میکند(تورسون و دیگران 1997)؛ در عین حال، مومنان میزان اضطراب و افسردگی کمتری دارند(عبدالخالق 2007). ثانیاً، اسلام در مقایسه با سایر ادیان در مورد گناه بودن خودکشی بسیار جدیتر واکنش نشان داده است(انیچان 1998؛ لستر 2006؛ پریتچارد و امان الله 2007). ثانیاً، انگ اجتماعی اقدام به خودکشی در اکثر کشورهای اسلامی بطور ساختگی میزانهای گزارش شده را کاهش داده است( لستر و اکندی 1994؛ سرفراز و کاستل 2002). در سورۀ چهارم قرآن مجید، در آیۀ 29 و 30 ، خودکشی علناً نهی شده و گفته شده است که "خود را نکشید7"، زیرا کسانی که دست به خودکشی میزنند در قیامت محاکمه و در آتش جهنم انداخته میشوند. اما، قرآن هم مثل انجیل مسیحیان در میان کشورها و مناطق و مذاهب مختلف مختلف اسلامی بهشیوههای گوناگونی تفسیر شده است(بریتچارد و امانالله 2007). علاوه براین، از آنجاییکه در بسیاری از کشورهای اسلامی مثل عربستان، پاکستان و کویت، از شریعت اسلام در نظام قانونی استفاده شده است، بنابراین از نظر آنها اقدام به خودکشی نوعی جرم به حساب میآید(الجهادی و دیگران 2004؛ خان و حیدر 2006؛ سرفراز و کاستل 2002؛ سلیمان و دیگران 1989).

باوجود این، برخی از تحقیقات نشان داده است که میزان خودکشی در کشورهای اسلامی روبه افزایش دارد(خان 2007؛ خان و حیدر2006). برای مثال؛ میزان خودکشی درناحیۀ سیندای پاکستان از 90 نفر در سال 1987 به 360 نفر در سال 1999 افزایش یافته است( خان و حیدر 2006). مطالعه دیگری که در میان دانشجویان دانشگاههای پاکستان انجام شده نشان داده است که روی هم رفته فکر به خودکشی در میان زنان و مردان دانشجو افزایش یافته است( خوخر و خان 2005). تحقیقات انجام شده دربارهی  خودکشی در اکثر کشورهای اسلامی نشان داده است که اقدام به خودکشی هم یک واقعیت است و هم یک علاقۀ رو به افزایش( الجهادی و دیگران 2004؛ کوزر و دیگران 1997؛ خان و رضا 2000). پریتچارد و امانالله در پژوهشی تطبیقی (2007) خودکشی و مرگهای غیر اجباری8 در 17 کشور اسلامی را مورد مطالعه قرار دادهاند و به این نتیجه رسیدهاند که الگوی خودکشی(برای مثال، افزایش احتمال خودکشی با افزایش سن وسال) در میان کشورهای اسلامی، مشابه الگوی کشورهای غربی است. خودکشی در کشورهای اسلامی مسئلهی مهمی است(پریتچارد و امانالله 2007). در مجموع، در کشورهای اسلامی برای کسانی که اقدام به خودکشی میکنند و نیز برای بازماندگان و خانوداههایی که اعضایشان خودکشی کردهاند، خدمات اجتماعی و بهداشت روانی اندکی وجود دارد(خان و حیدر 2006؛ سرفراز و کاستل 2002). اغلب مواقع از ورود افرادی که اقدام به خودکشی نمودهاند و خانوادههایشان به بیمارستانهای عمومی جلوگیری میشود و عمل آنها به عنوان نوعی جرم به پلیس گزارش میشود(خان 2007؛ خان و حیدر 2006). اعضاء بازماندهی خانوادههایی که اعضایشان دست به خودکشی زده است، انگ میخورند و از اجتماعات سنتی مسلمانان طرد میشوند(سرفراز و کاستل 2002). اغلب مسلمانان از اینکه فردی که خودکشی کرده و مرگ وی غیر مجاز و حرام اعلام شده در آرمگاههای مسلمانان دفن شود ، ناراضی هستند(سرفراز و کاستل 2002).

امروزه تحقیقاتی که در کشورهای اسلامی دربارهی خودکشی انجام میشود تنها به دادههای گزارش شده محدود نمیشود بلکه به میزان خودکشی در میان مذاهب مختلف اسلامی هم توجه میشود. در حقیقت اسلام یک دین یکدست و واحد نیست بلکه درون آن فرق و مذاهب مختلفی وجود دارد(لستر 2006). اما، در واقع، تحقیقات یا اطلاعات تجربی بسیار کمی دربارۀ خودکشی در میان  فرقههای مختلف اسلامی مثل شیعه و سنی یا درمیان فرقههای کوچکتری مثل احمدی، علوی، دروزی9، ایسلایلی10 ، صوفی، قادیانی11 ، یا یزیدی وجود دارد( لستر 2006).


دین یهود و خودکشی

دین یهود شدیداً خودکشی را محکوم و از آن به عنوان نوعی عمل خلاف اخلاق یاد میکند. خودکشی همانند قتل و آدم کشی است. در آموزههای یهود، هیچ فردی حق ندارد که به بدن خود کوچکترین آسیبی وارد کند چه رسد به اینکه زندگی خود را پایان بدهد(بایلی و استین 1995؛ سوارتز و کاپلان 1992). قانون یهود فرمان ششم، قتل مکن، را در مورد خودکشی اعمال نمیکند(جاکوبز 1995). اما، حفظ حیات انسان از هرچیز دیگری مهمتر است(جاکوبز 1995) و بنابراین خودکشی عملی ناپسند است.

به اعتقاد کاپلان و اسچنبرگ(1988)، در اعتقادات مربوط به دین یهود خودکشی نتایج روحی-روانی زیادی به بار میآورد. وقتی که فردی دست به خودکشی میزند، روح وی سرگردان میشود(کاپلان و اسچنبرگ 1988). روح وی در قیامت دوباره به بدن باز نمیگردد چون بدن از بین رفته است. روح وی نمیتواند به جهان ارواح وارد شود چون هنوز زمان آن فرا نرسیده است. از این رو، در یک حالت بلاتکلیفی به سر میبرد که بسیار دردناک است. فرد ممکن است برای فرار از واقعیت دست به خودکشی بزند اما در حقیقت بعد از خودکشی وضعیت بسیار بدتر میشود. در حالیکه در این دنیا فرصت کافی برای رفع مشکلات وجود دارد، اما بعد از مرگ هیچ گونه فرصتی باقی نمیماند و تنها نتیجهی اعمال وجود دارد. یکی از عقاید سفت و سخت دین یهود این است که برای  افرادی که خودکشی کردهاند نباید مراسم بعداز مرگ یعنی کفن و دفن انجام شود(کاپلان و اسچنبرگ 1988).

در سراسر دنیا حدود 14 میلیون یهودی وجود دارد. در طول تاریخ همواره میزان خودکشی در میان یهودیانِ ایالات متحدۀ آمریکا و اسرائیل پایین بوده(دابلین 1963؛ لیفوو و آیزنبرگ 1989؛ میلر 1976) و در این میان میزان خودکشی در اسرائیل از میزان خودکشی در  ایالات متحدۀ آمریکا هم کمتر بوده است(لیفوو و آیزنبرگ 1989).  روی هم رفته باید گفت که در ایالات متحدۀ امریکا یهودیان در مقایسه با مسیحیان و پروتستانها، بسیار کمتر اقدام به خودکشی میکنند(موریس و دیگران 2000). مطالعات متعددی نشان داده است که میزان خودکشی در میان یهودیان در مقایسه با کل جمعیت اکثر جوامع پروتستان کمتر است(دانتو و دانتو 1983؛ گاس و رد 1971؛ لفوو و دیگران 1988؛ ویلیامز 1977). علاوهبراین، در بررسی که در ایالات متحدۀ امریکا، در 50 ایالت و در میان یهودیان ساکن این ایالات انجام شده، نتیجه نشان داده است که بین میزان خودکشی و دین یهود همبستگی منفی وجود دارد(  بایلی و استین 1995).

میزان خودکشی یهودیان ساکن در اسرائیل یکی از کمترین  میزانهای خودکشی در میان کشورهای جهان است(کوهن و دیگران 1997). البته، یهودیان به نسبت مسلمانان میزان خودکشی بیشتری دارند(لیفوو و آیزنبرگ 1989، لوبین و دیگران 2001). در میان یهودیان، میزان خودکشی مردان بیشتر از زنان است(لوبین و دیگران 2001).  و میزان خودکشی با افزایش سن بطور منظم افزایش مییابد. علاوه براین، در اسرائیل، میزان خودکشی مردان در گروه سنی 18 تا 21 سال در بالاترین میزان خود قرار دارد. و نیز میزان خودکشی بر اساس وضعیت زناشویی متفاوت است بطوریکه بیشترین میزان خودکشی به افراد متاهل مربوط است(ناچمن و دیگران 2002). علاوه براینها، استفاده از سلاحهای گرم در خودکشی نیز گزارش شده است(لوبین و دیگران 2001).

رهنمونهای بالینی مناسب

رابطهی بین میزان دینداری افراد و میزان خودکشی اغلب در ارزیابیهای کلینیکی نادیده گرفته میشود. اگرچه تحقیقات زیادی نقش بازدارندۀ دین در مقابل خودکشی را نشان داده است، اما راهنماییهای مخصوصی به منظور استفاده از اطلاعات دینی در ارزیابی احتمال خودکشی لازم است که ارائه شود. راهنماییهای عملی کلی که در ادامه ارائه میشود، میتواند به روانشناسان بالینی کمک کند تا تاثیر میزان دینداری مراجعان بر احتمال خودکشی آنها را ارزیابی کنند:

1)ارزیابی اهمیت دین در نظر مراجعان و نقش دین در هویت آنها. این مرحله را میتوان در مورد دیگرانِ مهم مراجعه کنندگان، یعنی کسانی مثل همسر، والدین و دوستان، نیز بکار برد. مخصوصاً اینکه، میزان دینداری فرد مراجعه کننده چقدر است؟( مثلاً هرچند وقت یکبار وظایف دینی مثل خواندن نماز را بجا میآورند؟ تا چه اندازه در مراسمهای دینی حاضر میشوند؟ تا چا اندازه با مومنان معاشرت دارند؟). میزان آشنایی آنها با دین خود تا چه اندازه است؟ آیا میزان تعهد دینی مراجعان اخیراً تغییری کرده است؟

2) ارزیابی نقش میزان دینداری به هنگام گرفتاریها و اضطرابهای قبلی. آیا میزان دینداری مراجعان به هنگام گرفتاریهای قبلی هیچ گونه نقش آرامبخش یا تسکیندهندهی داشته است؟ آیا میزان دینداری مراجعان در میزان افسردگی آنها موثر بوده است؟ آیا میزان دینداری مراجعان ، چه بطور مثبت و چه بطور منفی، هیچگونه تاثیری در میزان اضطراب موجود در بحرانهای قبلی داشته است؟اگر قرار است دین مورد استفاده قرار گیرد، این کار چگونه باید انجام شود؟( مثلاً از شخصیتهای دینی به عنوان الگو و حامی استفاده شود؛ مشارکت در فعالیتهای دینی مانند حضور و مشارکت در مراسم دینی افزایش یابد). اگر دین مورد استفاده قرار نگرفته دلیل آن چه بوده است؟

3) ارزیابی چگونگی مفهوم بندی و فهم خودکشی از سوی مراجعان. آیا در دین مراجعان خودکشی منع شده است؟ آیا شرایطی وجود دارد که درآن، دین مراجعان، خودکشی را مجاز نموده باشد؟ آیا در دین آنها تفاسیر متفاوتی از خودکشی وجود دارد؟ آیا بین تلقی مراجعان از خودکشی و دیدگاه دین آنها تضادی دیده میشود؟ اگر چنین است، مراجعان چگونه با این تضاد و تاثیر آن بر ایمان خود، بر خورد میکنند؟

4)ارزیابی اهمیتِ تقویت دینداری مراجعان و مشارکت آنها در مراسم دینی. از نظر برخی از مراجعان، افزایش میزان دینداری آنها میتواند عامل بازدارندهی بسیار مهمی باشد. در چنین مواردی، بررسی این مسائل مهم است که: کدام یک از مولفههای دینداری مراجعان در مقام بازدارنده عمل میکند؟ چگونه مراجعان میتوانند درک خود از دینداری را به بالاترین حد ممکن افزایش دهند؟ در مقابل، اگر دین منبع اضطراب و گرفتاری است، بررسی این مسائل مهم است: کدام یک از مولفههای دینداری مراجعان اضطراب آنها را افزایش داده است؟ مراجعان چگونه میتوانند این اثرات منفی را تا پایینترین حد ممکن کاهش دهند؟

نتیجه گیری

عمل خودکشی در بیشتر ادیان محکوم شده است. تحقیقات نشان داده است که میزان دینداری مستقیماً با میزان خودکشی رابطه دارد و هراندازه که میزان دینداری بیشتر باشد احتمال رفتار معطوف به خودکشی کمتر میشود. سازوکارهای متعددی در نقش بازدارندگی دین اهمیت دارند که برخی از آنها عبارتند از کاهش خصومت و کینه و افزایش دلایل زنده ماندن. نقش بازدارندهی دین تقریباً در همهی مذاهب دینی وجود دارد؛ بنابراین، ارزیابی میزان دینداری مراجعان، به عنوان یکی از عوامل موثر در احتمال خودکشی، میتواند نقش مهمی داشته باشد. راهنماییهای بالینی مناسب میتواند به روانشناسان کمک نماید تا این اطلاعات را به هنگام تدوین برنامههایشان مورد استفاده قرار دهند. در عین حال، به منظور فهم بهتر رابطهی دینداری و مولفههایی مثل جنسیت، سن، فرهنگ و قومیت باید اطلاعات بیشتری در زمینهی دین و خودکشی بدست آید

این مقاله ترجمه مقاله زیر است:

Gearing, Robin E.& Lizardi, Dana(2009) , “Religion and suicide” ,Journal of Religion and Health”, Volume 48, Number 3 / September, 2009

 

 این مطلب رو از وبلاگ http://arash-ahadi.blogfa.comذکر شده برداشتم 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

داغ داغ داغ

 

دستي را بپذير که

 

 باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است

فردا همیشه می‌تازد
یك روز پیش‌تر از من؛
من می‌دوم به دنبالش،
او می‌كند حذر از من.

فردا چه‌گونه معنایی‌ست؟
تا می‌رسم به او، رفته است:
یعنی شده‌ست پس‌فردا
پنهان و بی‌خبر از من!

دیروز را و فردا را
امروز حدّ فاصل نیست-
یعنی كه حال می‌گیرد
این حالِ دربه‌در از من.

ابری كه زهر می‌بارد
در خاطرم گذر دارد:
آرام و خواب می‌دُزدد
هر شام و هر سحر از من

دل شور می‌زند دایم:
آینده، چون هیولایی،
تصویر چنگ و دندانش
خون می‌كند جگر از من.

آفاق شرق ویران شد-
كو چاره تا به كار آرم؟
دیوانه شد، گریزان شد
این عقل چاره‌گر از من!
این نخلِ خشك خواری‌زاد
فواره‌ی طلایی نیست؛
مشرق‌زمین چه می‌خواهد
جز این دو چشمِ‌تر از من؟

فردا... هر آن‌چه بادا باد!
تا كی برآورم فریاد؟
عمری پدر در آورده
فردای بی‌پدر از من!

باشد... ولیك، بی‌تردید،
فردا كه بَردَمَد خورشید،
در كار چاره خواهی دید
هنگامه‌یی دگر از من:

سنگی ز دل توانم ساخت؛
خواهم به پای او انداخت-
فردا دگر نخواهد تاخت
یك گام پیش‌تر از من.

 

 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

دستت: مثل یک شعر سیاسی گرم است

تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود، گر نشود حرفی نیست؛ اما... نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست!

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

یلدا مبارک

بيا ماه من و يلداي من باش 
شب بارانيه دي ماه من باش 
بيا زيباترين مجنون اين شب 
يه عمري با من و ليلاي من باش . . .



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

کودک چشم من از قصه تو می خوابد

باز کن پنجره را
تو اگر بازکنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
بگذار از زیور و آراستگی
من تو را با خود تا خانه ی خود خواهم برد
که در آن شوکت پیراستگی
چه صفایی دارد
آری از سادگیش
چون تراویدن مهتاب به شب
مهر از آن می بارد
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را
صبح دمید
چه شبی بود و چه فرخنده شبی
آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید
کودک قلب من این قصه ی شاد
از لبان تو شنید :
زندگی رویا نیست
زندگی زیبایی ست
می توان
بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت
می توان
از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست  

قصه ی شیرینی ست
کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد
قصه ی نغز تو از غصه تهی ست
باز هم قصه بگو
تا به آرامش دل
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت
یادگاران توأند....


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

باور کن : صدامو باور کن

 

باور کن ، صدامو باور کن
صدایی که تلخ و خسته ست
باور کن ، قلبمو باور کن
قلبی که کوهه اما شکسته ست
باور کن ، دستامو باور کن
که ساقه ی نوازشه
باور کن ، چشم منو باور کن
که یک قصیده خواهشه
وسوسه ی عاشق شدن ، التهاب لحظه هامه
حسرت فریاد کردن ، اسم کسی با صدامه
اسم تو ، هر اسمی که هست
مثل غزل ، چه عاشقانه ست
پر وسوسه ، مثل سفر
مثل غربت ، صادقانه ست
باور کن ، اسممو باور کن
من فصل بارون برگم
مطرود باغ و گل و شبنم
درخت خشکی تو دست تگرگم
باور کن ، همیشه باور کن
که من به عشق صادقم
باور کن ، حرف منو باور کن
که من همیشه عاشقم
 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

کلیپ abs

سلام بچه ها. چند روز پیش وبگردی می کردم چشمم خورد به یه کلیپ تمرینات 6 تکه کردن شکم. خیلی جالب بود. کلا چند دقیقه هست . یک هفته باهاش تمرین کردم و خیلی عالی جواب میده. البته آدرس لینکش رو نشد بذارم چون درست لود نمیشه. اگر خواستین آدرس ایمیل بزارین تا براتون به ایمیل ارسال کنم. 

واسه همه ورزشکارا  این چند تا حرکت اصولی ، کوتاه ولی با راندمان بالای پاسخ باید جالب باشه. 

 


سلامتی شما آرزوی من 



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

هاراگیری

سلام. چطموریایین؟ دیروز با یکی از دوستام که رزمی کار هست داشتیم مباحث علمی می کردیم. بحث شد راجع به سنت ها. گفت: 

خودکشی در فرهنگ های مختلف تعاریف مختلفی داره . در کشور ما و فرهنگ ما و برای کاتولیک ها خیلی کار ناپسند و بدی محسوب می شه اما در بین سامورایی ها، این کار نشان شجاعت هست. 

کسی که تو مبارزه شکست می خوره یا کاری رو درست انجام نمیده، به حسب اینکه سرشکسته شده و نباید با این سرشکستگی زندگی کنه ، خودش به زندگی خودش پایان میده. به این کار میگن هاراگیری. 

نظرتون چیه؟ 

درکل آدم نباید خودش خودش رو از بین ببره... ظرف عمر هرکسی می گذره. هیچ چیز خارج از توان انسان نیست. 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

غدیر

 

دستي به هوا رفت و دو پيمانه به هم خورد 
در لحظه «مي» نظم دو تا شانه به هم خورد 

دستور رسيد از ته مجلس به تسلسل 
پيمانه «مي» تا سر ميخانه به هم خورد 

دستي به هوا رفت و به تاييد همان دست 
دست همه قوم صميمانه به هم خورد 

«لبيك علي »قطره باران به زمين ريخت 
«لبيك علي» نور و تن دانه به هم خورد 

يك روز گذشت و شب مستي به سر آمد 
يعني سر سنگ و سر ديوانه به هم خورد 

پس باده پريد از سر مستان و پس از آن 
بادي نوزيد و در يك خانه به هم خورد 



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

اي تو همزبون : با من بمون

سلام سلام سلام.

ممنونم ازت سوته دلان عزيز كه مث هميشه بهترين شعرا رو برام كامنت گذاشتي

و البته: 

سورپرايز شدم از ديدن كامنتت : سارا خااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااانم 

ايول دخملي كجايي؟ كرمانشاه خوش مي گذره؟ 

21 مهر تولدم بود، جات خالي، بعد هم كه عرفه و عيد قربان و ... 

جات خالي حسابي اين روزا دستم بنده،‌كار زياد ريخته سرم... بيا مشهد ديگه تنبل 

 

و در پايان: 

عرض ارادت از همه ي شما كه سري به وبلاگ اين حقير مي زنين... باشد كه وبلاگتان پربار تر از هميشه باشد 

يا هو 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

هم نفسم تو

همه کسم تو هر هوسم تو همنفسم تو


بال و پرم تو همسفرم تو بیش و بسم تو 


گرمی خانه شور ترانه متن غزل تو


شعر و سرودم بود و نبودم قند و عسل تو


نغمه ی سازم محرم رازم از روز ازل تو


بی تو خموشم با که بجوشم جفت تنم تو...


خسته و عریان پیش غریبان پیرهنم تو...


گرمی خانه شور ترانه متن غزل تو...


شعر و سرودم بود و نبودم قند و عسل تو...


نغمه ی سازم محرم رازم از روز ازل تو

 

باور كن / صدامو باور كن ... 

                     و اين منم

                                در متن 

                                         ترانه اي 

                                     هويدا شدم 

                          بي هيچ 

             بهانه اي 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

5 مهر : تولدت مبارك


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

سوریه: بازیچه سیاست

 

اصلا دوس ندارم حرف از جنگ بزنم...

خدا میدونه چقدر از صبح به خداگفتم که نذار جنگی پیش بیاد... 

نمی دونم چرا آرامش ماندگار نیست؟ خسته شدم از وقتی دنیا اومدم جنگ بود... ایران، پاکستان، افغانستان، عراق، عربستان، یمن... سر آدم سوت می کشه... این آرامشی که میگن کجاست؟ 

دوس ندارم جنگ بشه... 

دوس ندارم به خاطر داشتن نفت ، به خاطر موضع گیری سیاسی تو منطقه، به خاطر جاه طلبی وزیاده خواهی باز جنگ بشه... 

جدیدا دعا می کنم ذخایر نفت و گاز تموم بشه بلکه دست از سر این منطقه کهن بردارن...

این واقعا نامردیه ... 

جنگ نامردیه ...

و چرا کسی کاری نمی کنه ؟ وقتی همه می دونن سر همه سیاسیون تو یه آخوره چرا جلو کجروی های همو نمی گیرن؟ چی می رسه به این سیاس ؟ 

دلم می خواد روزی بشنوم دیگه جنگی نیست... 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

خونه خيلي وقته كه ميگه : با خودت مرور كن گذشته رو ...

بدون شرح 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

... با من باش

 

این شعر زیبا از مهدی سهیلی تقدیم شما:

اي خدا! اي رازدار بندگان شرمگينت

اي توانائي كه بر جان و جهان فرمانروايي

اي خدا! اي همنواي ناله ي پروردگانت

زين جهان، تنها تو با سوز دل من آشنايي

***

اشك، ميغلتد بمژگانم ز شرم روسياهي

اي پناه بي پناهان! مو سپيد روسياه

بر در بخشايشت اشك پشيماني فشانم

تا بشويم شايد از اشك پشيماني گناهم

***

واي بر من، با جهاني شرمساري كي توانم

تا بدرگاهت بر آرم نيمه شب دست نيازي؟

با چنين شرمندگيها، كي زدست من بر آيد

تا بجويم چاره ي درد دلي از چاره سازي؟

***

اي بسا شب، خواب نوشين، گرم ميغلتد بچشمم

خواب ميبينم چو مرغي ميپرم در آسمانها

پيكر آلوده ام را خواب شيرين ميربايد

روح من در جستجوي ميپرد تا بيكرانها

***

بر تن آلوده منگر، روح پاكم را نظر كن

دوست دارم تا كنم در پيشگاهت بندگيها

من بتو رو كرده ام، بر آستانت سر نهادم

دوست دارم بندگي را با همه شرمندگيها

***

مهربانا! با دلي بشكسته، رو سوي تو كردم

رو كجا آرم اگر از درگهت گوئي جوابم؟

بيكسم، در سايه ي مهر تو ميجويم پناهي

از كجا يابم خدائي گر بكويت ره نيابم؟

***

اي خدا! اي راز دار بندگان شرمگينت

اي توانائي كه بر جان و جهان فرمانروايي

اي خدا! اي همنواي ناله ي پروردگانت

زين جهان، تنها تو با سوز دل من آشنايي



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

فرهاد مهراد - غروب جمعه

 

 

 

 

 

 

شنبه روز بدی بود، روز بی حوصلگی

وقت خوبی که می شد غزل تازه بگی 



صبح یکشنبه ی من ، جدول نیمه تموم 

همه خونه هاش سیاه، روی خونه جغد شوم

 



صفحه ی کهنه ی یادداشت های من 

صبح دوشنبه روز میلاد منه، 

اما شعر تو میگه که چشم من تو نخ ابره که بارون بزنه 

آخ اگه بارون بزنه ، آخ اگه بارون بزنه 



غروب سه شنبه خاکستری بود 

همه انگار نوک کوه رفته بودن 

به خودم هی زدم از اینجا برو 

اما موش خورده شناسنامه ی من 



عصر چهارشنبه ی من، عصر خوشبختی ما 

فصل گندیدن من ، فصل جون سختی ما 



روز پنجشنبه اومد 

مثل سقاهک پیر ، رو نوکش یه چیکه آب

گفت به من بگیر بگیر 



جمعه حرف تازه ای برام نداشت 

هر چی بود پیش تر از اینها گفته بود

 

 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

هویت ملی یا هویت قومی


ملت درکشورما تاهنور شکل نگرفته است. ناسازگاران زیاد در وجود گروه های نیرومند قومی - سیاسی قدبرافراشته اندودرروند شکل گیری ملت باهم رقابت میکنند؛  درگفتارروشنفکران ما، هویت قومی وهویت ملی درمقام خود شناسی وارایه تعریف ازخود، هم براساس پیشینه تاریخی – فرهنگی وهم ازدیدگاه سیاسی شهروندی با آهنگ تند وروان عصیانگر وبه گونه ی آشکاردرنبرد آشتی ناپذیردست وپنجه نرم میکنند. 

این مطلب رو از وبلاگ ایشون برداشتم : http://www.vatandar.at/masir5.html

و اما شعری زیبا از مصدق : 

در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من 
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست 
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود
شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر
ابر خاکستری بی باران پوشانده
آسمان را یکسر
ابر خاکستری بی باران دلگیر است 
و سکوت تو پس پرده ی خاکستری سرد کدورت افسوس سخت دلگیرتر است 
شوق بازآمدن سوی توام هست 
اما 
تلخی سرد کدورت در تو 
پای پوینده ی راهم بسته
ابر خاکستری بی باران 
راه بر مرغ نگاهم بسته 
وای ، باران 
باران ؛ 
شیشه ی پنجره را باران شست 
از دل من اما 
چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای ، باران 
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست 
خواب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست 
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم 
و ندایی که به من می گوید :
”گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است “
دل من در دل شب 
خواب پروانه شدن می بیند 
مهر صبحدمان داس به دست 
خرمن خواب مرا می چیند
آسمانها آبی
پر مرغان صداقت آبی ست 
دیده در اینه ی صبح تو را می بیند 
از گریبان تو صبح صادق 
می گشاید پر و بال 
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ؟
نه
از آن پاکتری 
تو بهاری ؟
نه 
بهاران از توست
از تو می گیرد وام 
هر بهار اینهمه زیبایی را 
هوس باغ و بهارانم نیست 
ای بهین باغ و بهارانم تو
سبزی چشم تو 
دریای خیال
پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز 
مزرع سبز تمنایم را 
ای تو چشمانت سبز 
در من این سبزی هذیان از توست
زندگی از تو و 
مرگم از توست
سیل سیال نگاه سبزت
همه بنیان وجودم را ویرانه کنان می کاود
من به چشمان خیال انگیزت معتادم 
و دراین راه تباه 
عاقبت هستی خود را دادم 
آه سرگشتگی ام در پی آن گوهر مقصود چرا 
در پی گمشده ی خود به کجا بشتابم ؟
مرغ آبی اینجاست
در خود آن گمشده را دریابم 
ر سحرگاه سر از بالش خواب بردار
کاروانهای فرومانده ی خواب از چشمت بیرون کن 
باز کن پنجره را 
تو اگر بازکنی پنجره را 
من نشان خواهم داد 
به تو زیبایی را 
بگذاز از زیور و آراستگی 
من تو را با خود تا خانه ی خود خواهم برد
که در آن شکوت پیراستگی
چه صفایی دارد 
آری از سادگیش
چون تراویدن مهتاب به شب 
مهر از آن می بارد
باز کن پنجره را 
من تو را خواهم برد
به عروسی عروسکهای 
کودک خواهر خویش
که در آن مجلس جشن
صحبتی نیست ز دارایی داماد و عروس
صحبت از سادگی و کودکی است
چهره ای نیست عبوس
کودک خواهر من 
در شب جشن عروسی عروسکهایش می رقصد
کودک خواهر من 
امپراتوری پر وسعت خود را هر روز
شوکتی می بخشد 
کودک خواهر من نام تو را می داند 
نام تو را می خواند 
گل قاصد ایا 
با تو این قصه ی خوش خواهد گفت ؟
باز کن پنجره را 
من تو را خواهم برد 
به سر رود خروشان حیات 
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز 
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را 
صبح دمید 
چه شبی بود و چه فرخنده شبی
آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید 
کودک قلب من این قصه ی شاد 
از لبان تو شنید :
”زندگی رویا نیست
زندگی زیبایی ست
می توان
بر درختی تهی از بار ، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت 
می توان
از میان فاصله ها را برداشت 
دل من با دل تو 
هر دو بیزار از این فاصله هاست “
قصه ی شیرینی ست 
کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد 
قصه ی نغز تو از غصه تهی ست 
باز هم قصه بگو 
تا به آرامش دل 
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت 
یادگاران تو اند 
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت 
سوکواران تو اند 
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک ، اما ایا 
باز برمی گردی ؟
چه تمنای محالی دارم 
خنده ام می گیرد 
چه شبی بود و چه روزی افسوس
با شبان رازی بود 
روزها شوری داشت 
ما پرستوها را 
از سر شاخه به بانگ هی ، هی 
می پراندیم در آغوش فضا
ما قناریها را 
از درون قفس سرد رها می کردیم 
آرزو می کردم 
دشت سرشار ز سبرسبزی رویا ها را 
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست 
من چه می دانستم 
هیبت باد زمستانی هست 
من چه می دانستم 
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم 
دل هر کس دل نیست 
قلبها ز آهن و سنگ 
قلبها بی خبر از عاطفه اند 
از دلم رست گیاهی سرسبز 
سر برآورد درختی شد نیرو بگرفت
برگ بر گردون سود
این گیاه سرسبز
این بر آورده درخت اندوه
حاصل مهر تو بود 
و چه رویاهایی
که تبه گشت و گذشت 
و چه پیوند صمیمیتها 
که به آسانی یک رشته گسست
چه امیدی ، چه امید ؟
چه نهالی که نشاندم من و بی بر گردید 
دل من می سوزد 
که قناریها را پر بستند 
و کبوترها را 
آه کبوترها را 
و چه امید عظیمی به عبث انجامید
در میان من و تو فاصله هاست 
گاه می اندیشم 
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد 
که مرا
زندگانی بخشد 
چشمهای تو به من می بخشد 
شور عشق و مستی
و تو چون مصرع شعری زیبا
سطر برجسته ای از زندگی من هستی
دفتر عمر مرا 
با وجود تو شکوهی دیگر 
رونقی دیگر هست 
می توانی تو به من 
زندگانی بخشی
یا بگیری از من 
آنچه را می بخشی
من به بی سامانی
باد را می مانم 
من به سرگردانی
ابر را می مانم 
من به آراستگی خندیدم 
من ژولیده به آراستگی خندیدم 
سنگ طفلی ، اما 
خواب نوشین کبوترها را در لانه می آشفت 
قصه ی بی سر و سامانی من 
باد با برگ درختان می گفت 
باد با من می گفت :
” چه تهیدستی مرد “
ابر باور می کرد 
من در ایینه رخ خود دیدم 
و به تو حق دادم 
آه می بینم ، می بینم 
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم 
چه امید عبثی 
من چه دارم که تو را در خور ؟
هیچ 
من چه دارم که سزاوار تو ؟
هیچ 
تو همه هستی من ، هستی من 
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری ؟
همه چیز 
تو چه کم داری ؟ هیچ 
بی تو در می ابم 
چون چناران کهن 
از درون تلخی واریزم را 
کاهش جان من این شعر من است 
آرزو می کردم 
که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی ؟
نه ، دریغا ، هرگز
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
کاشکی شعر مرا می خواندی 
بی تو من چیستم ؟ ابر اندوه 
بی تو سرگردانتر ، از پژواکم 
در کوه 
گرد بادم در دشت 
برگ پاییزم ، در پنجه ی باد 
بی تو سرگردانتر 
از نسیم سحرم 
از نسیم سحر سرگردان
بی سرو سامان 
بی تو - اشکم 
دردم 
آهم
آشیان برده ز یاد 
مرغ درمانده به شب گمراهم 
بی تو خاکستر سردم ، خاموش
نتپد دیگر در سینه ی من ، دل با شوق 
نه مرا بر لب ، بانگ شادی 
نه خروش
بی تو دیو وحشت
هر زمان می دردم 
بی تو احساس من از زندگی بی بنیاد 
و اندر این دوره بیدادگریها هر دم 
کاستن 
کاهیدن
کاهش جانم 
کم 
کم
چه کسی خواهد دید 
مردنم را بی تو ؟
بی تو مردم ، مردم 
گاه می اندیشم 
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا 
از کسی می شنوی ، روی تو را 
کاشکی می دیدم 
شانه بالازدنت را 
بی قید 
و تکان دادن دستت که 
مهم نیست زیاد 
و تکان دادن سر را که 
عجیب !‌عاقبت مرد ؟
افسوس
کاش می دیدم 
من به خود می گویم:
” چه کسی باور کرد 
جنگل جان مرا 
آتش عشق تو خاکستر کرد ؟ “
باد کولی ، ای باد 
تو چه بیرحمانه 
شاخ پر برگ درختان را عریان کردی
و جهان را به سموم نفست ویران کردی 
باد کولی تو چرا زوزه کشان 
همچنان اسبی بگسسته عنان 
سم فرو کوبان بر خاک گذشتی همه جا ؟
آن غباری که برانگیزاندی
سخت افزون می کرد
تیرگی را در دشت 
و شفق ، این شفق شنگرفی
بوی خون داشت ، افق خونین بود 
کولی باد پریشاندل آشفته صفت 
تو مرا بدرقه می کردی هنگام غروب 
تو به من می گفتی : 
” صبح پاییز تو ، نامیمون بود ! “
من سفر می کردم 
و در آن تنگ غروب 
یاد می کردم از آن تلخی گفتارش در صادق صبح 
دل من پر خون بود 
در من اینک کوهی
سر برافراشته از ایمان است 
من به هنگام شکوفایی گلها در دشت 
باز برمی گردم 
و صدا می زنم :
” ای 
باز کن پنجره را 
باز کن پنجره را 
در بگشا
که بهاران آمد 
که شکفته گل سرخ 
به گلستان آمد 
باز کنپنجره را 
که پرستو می شوید در چشمه ی نور 
که قناری می خواند 
می خواند آواز سرور 
که : بهاران آمد 
که شکفته گل سرخ به گلستان آمد “
سبز برگان درختان همه دنیا را 
نشمردیم هنوز
من صدا می زنم :
” باز کن پنجره ، باز آمده ام 
من پس از رفتنها ، رفتنها ؛ 
با چه شور و چه شتاب
در دلم شوق تو ، کنون به نیاز آمده ام “داستانها دارم 
از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو 
از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو 
بی تو می رفتم ، می رفتن ، تنها ، تنها 
وصبوری مرا 
کوه تحسین می کرد
من اگر سوی تو برمی گردم 
دست من خالی نیست 
کاروانهای محبت با خویش
ارمغان آوردم
من به هنگام شکوفایی گلها در دشت 
باز برخواهم گشت 
تو به من می خندی
من صدا می زنم :
” ای با باز کن پنجره را “ 
پنجره را می بندی
با من اکنون چه نشستنها ، خاموشیها
با تو کنون چه فراموشیهاست
چه کسی می خواهد 
من و تو ما نشویم 
خانه اش ویران باد 
من اگر ما نشوم ، تنهایم 
تو اگر ما نشوی 
خویشتنی
از کجا که من و تو 
شور یکپارچگی را در شرق 
باز برپا نکنیم 
از کجا که من و تو 
مشت رسوایان را وا نکنیم 
من اگر برخیزم 
تو اگر برخیزی
همه برمی خیزند 
من اگر بنشینم 
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد ؟
چه کسی با دشمن بستیزد ؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمن دون 
آویزد
دشتها نام تو را می گویند 
کوهها شعر مرا می خوانند 
کوه باید شد و ماند 
رود باید شد و رفت 
دشت باید شد و خواند 
در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟
در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟
در من این شعله ی عصیان نیاز 
در تو دمسردی پاییز که چه ؟
حرف را باید زد 
درد را باید گفت 
سخن از مهر من و جور تو نیست 
سخن از تو 
متلاشی شدن دوستی است 
و عبث بودن پندار سرورآور مهر 
آشنایی با شور ؟
و جدایی با درد ؟
و نشستن در بهت فراموشی 
یا غرق غرور ؟
سینه ام اینه ای ست 
با غباری از غم 
تو به لبخندی از این اینه بزدای غبار 
آشیان تهی دست مرا 
مرغ دستان تو پر می سازند 
آه مگذار ، که دستان من آن 
اعتمادی که به دستان تو دارد به فراموشیها بسپارد 
آه مگذار که مرغان سپید دستت
دست پر مهر مرا سرد و تهی بگذارد 
من چه می گویم ، آه 
با تو کنون چه فراموشیها 
با من کنون چه نشستها ، خاموشیهاست 
تو مپندار که خاموشی من 
هست برهان فراموشی من 
من اگر برخیزم 
تو اگر برخیزی 
همه برمی خیزند


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

به تو عادت کرده بودم...

 

درد علي دو گونه است:دردي كه از ضربه ي ابن ملجم در فرق سرش احساس مي كند و درد ديگر دردي است كه او را تنها در نيمه شب هاي خاموش به دل نخلستانهاي اطراف مدينه كشانده...و به ناله درآورده است.ما تنها بر دردي مي گرييم كه از ابن ملجم در فرقش احساس مي كند
اما اين درد علي نيست
دردي كه چنان روح بزرگي را به ناله آورده استءتنهايي استء كه ما آن را نمي شناسيم
بايد اين درد را بشناسيم نه آن درد را 
كه علي درد شمشير را احساس نمي كند
و ....
ما
درد علي را احساس نمي كنيم

.

.

.


 

 

 

 

به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن

به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم

لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو
تجربه کردنه مرگه زندگی کردن بی تو

من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه ی شب به تو هجرت کرده بودم

با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم

خونه لبریز سکوته خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم عشق من تو در چه حالی


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : ماهی ,

ارديبهشت ماه يعني...

 

ای رفته از برم به دیاران دوردرست
با هر نگین اشک بچشم تر منی
هرجاکه عشق هست و صفا هست و بوسه هست
در خاطر منی

هر شامگه که جامه ی نیلین آسمان
پولک نشان ز نقش هزاران ستاره است

آن دم که ماه چون گل الماس پرفروغ

بر گوش شب به جلوه چنان گوشواره است 
آن بوسه ها و زمزمه های شبانه را 
یادآور منی
در خاطر منی

در موسم بهار 
کز مهر بامداد
دوشیزه نسیم
مشاطه وار موی مرا شانه میکند
آن دم که شاخ پر گل باغی به دست باد
خم میشود که بوسه زند بر لبان من
و آنگاه نرم نرم
گلهای خویش را به سرم دانه میکند
آن لحظه , ای رمیده زمن!

 در بر منی
در خاطر منی

هر روز نیمه ابری پائیز دلپسند
کز تند بادها
با دست هر درخت 
صدها هزار برگ ز هر سو چو پول زرد
رقصنده در هواست
و آن روزها که در کف این آبی بلند
خورشید نیمروز 
چون سکه ی طلاست
تنها توئی توئی تو که روشنگر منی
در خاطر منی

هر سال ,چون سپاه زمستان فرا رسد
از راه های دور
در بامداد سرد که بر ناودان کوی 
قندیلهای یخ
دارد شکوه و جلوه ی آویزه ی بلور
آن لحظه ها که رقص کند برف در فضا
همچون کبوتری
و آنگه برای بوسه نشینند مست و شاد
پروانه های برف , به مژگان دختری
در پیش دیده من و در منظر منی
در خاطر منی
آن صبح هاکه گرمی جانبخش آفتاب
چون نشئه ی شراب دوددرمیان پوست

یاآن شبی که رهگذری مست ونغمه خوان

دل میبرد به بانگ خوش آهنگ دوست

درباورمنی

درخاطرمنی
اردیبهشت ماه 
یعنی زمان دلبری دختر بهار
کز تکچراغ لاله , چراغانی است باغ
وز غنچه های سرخ 
تک تک میان سبزه , فروزان بود چراغ
و آنگه که عاشقانه بپیچد بدلبری
بر شاخ نسترن
نیلوفری سپید
آید مرا بیاد که : نیلوفر منی
در خاطر منی
هرجاکه بزم هست وزنم جام رابه جام

درگوش من صدای تو گوید که نوش نوش

اشکم رودبه چهره ولب مینهم به جام

شایدروم زهوش

باورنمکنی که بگویم حکایتی

آن لحظه ای که جام بلورین به لب نهم

درساغرمنی

درخاطرمنی
بر گرد, ای پرنده رنجیده, بازگرد
باز آ که خلوت دل من آشیان توست
در راه, در گذر
در خانه , در اتاق
هر سو نشان توست

با چلچراغ یاد تو نورانی ام هنوز 
پنداشتی که نور تو خاموش میشود؟
پنداشتی که رفتی و یاد گذشته مرد؟
و ان عشق پایدار فراموش میشود؟
نه , ای امید من!
دیوانه ی توام
افسونگر منی
هر جا , به هر زمان
در خاطر منی

 


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : ماهی ,

چهارشنبه سوري

بالاخره چهارشنبه سوري اين هفتست يا هفته آينده ؟

بعضيا ميگن اين هفته هست 

اما در اصل هفته آيندست كه ... 

به قول مامان دوستم مرجان : اين سه شبنه شب يوم الشك هست :) 

چه بدونم من كه آخرش نگرفتم چهارشنبه سوري كي خواهد بود.


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : ماهی ,

دچار

 

 

ترا من چشم در راهم

به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل

دچار باید بود
دچار یعنی عاشق

و فکر کن چه تنهاست اگر که ماهی کوچک

دچار آبی بیکران دریا باشد


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : ماهی ,

ایام شادی مبارک باد

 

 

 

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست

 

بی وضو در کوچه لیلا نشست

 

عشق آن شب مست مستش کرده بود

 

خالی از جام الستش کرده بود

 

گفت یارب از چه خارم کرده ای

 

بر صلیب عشق دارم کرده ای

 

خسته ام زین عشق دل خونم مکن

 

من که مجنونم تو مجنونم مکن

 

مرد این بازیچه دیگر نیستم

 

این تو لیلای تو من نیستم

 

گفت ای دیوانه لیلایت منم

 

در رگت پیدا و پنهانت منم

 

سال ها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : ماهی ,

مطالب گذشته

» پادشاه فصل ها: پاییز »» چهارشنبه 14 مهر 1400
» یک روز خوب رو می سازیم... »» شنبه 02 مرداد 1400
» سال نو مبارک »» دوشنبه 02 فروردین 1400
» سیستم پر حجم آلمانی »» پنجشنبه 09 اسفند 1397
» ورزش »» پنجشنبه 17 آبان 1397
» تمرینات HIIT »» پنجشنبه 17 آبان 1397
» اسفند و حال ایران »» سه شنبه 01 اسفند 1396
» وقتی دوستت دارم می گویی »» شنبه 10 تیر 1396
» روز زن مبارک »» پنجشنبه 26 اسفند 1395
» محرم »» جمعه 16 مهر 1395

تعداد صفحات : 2 1 2 صفحه بعد
قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ