درد علي دو گونه است:دردي كه از ضربه ي ابن ملجم در فرق سرش احساس مي كند و درد ديگر دردي است كه او را تنها در نيمه شب هاي خاموش به دل نخلستانهاي اطراف مدينه كشانده...و به ناله درآورده است.ما تنها بر دردي مي گرييم كه از ابن ملجم در فرقش احساس مي كند
اما اين درد علي نيست
دردي كه چنان روح بزرگي را به ناله آورده استءتنهايي استء كه ما آن را نمي شناسيم
بايد اين درد را بشناسيم نه آن درد را
كه علي درد شمشير را احساس نمي كند
و ....
ما
درد علي را احساس نمي كنيم
.
.
.
به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم
لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو
تجربه کردنه مرگه زندگی کردن بی تو
من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه ی شب به تو هجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم
خونه لبریز سکوته خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم عشق من تو در چه حالی
امتیاز : | نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5 |
مطالب مرتبط
سال نو مبارک
میزان- موسسه ای که با شایعه به مرز ورشکستگی می رود
بیاندیشیم...
سال نو مبارك
جز - محسن چاووشی عزیز
یاد باد آن روزگاران یاد باد :)
انسان خوب
shahin021
شروع انتخاب رشته سراسري
مسابقات جهانی والیبال : ایران و زیباترین بازی هاش