سایه ی یه حادثه که یه عمره با منه
توی شهر آهنی داره خوردم می کنه
رو تموم لحظه هام چتر سایه ی سیاه ست
خون وحشت تو رگ خسته ی ثانیه هاست
اما هم وحشت من! گوش بده!
تپش فاجعه تو قلب منه
دستتو به من بده که حس کنم
لحظهی بزرگ فریاد زدنه!
اگه بی صدا و تن خسته دارم جون میکنم
بغض کینه تو صدامه یه روزی داد میزنم!
پر سیمرغی به کارم نمییاد! قصه نگو!
من خودم، خودم باید طلسم دیو و بشکنم!
تن به سایه نمیدم! من پر از روشنیام!
گوش بده! معصوم من! من پر از گفتنیام!
یه شب شرجی گرم توی گوش کوچهها
میپیچه صدای من که بیا! بیا! بیا!
خورشید بزرگ قلب سرخ من،
مسلخ پاک تمام سایههاس!
شب پر سایه هراسی نداره!
وقتی که کورهی خورشید مال ماس!
کوچه شهر دلم
از صداي پاي تو خاليه
نقش صد خاطره از روزاي دور
عابر اين کوچه خياليه
به شب کوچه ي دل ديگه مهتاب نمياد
توي حجله ي چشام عروسِ خواب نمياد
کوچه ي شهر دلم بي تو کوچه ي غمه
همه روزاش ابريه، روز آفتابيش کمه
غم تنهايي داره کوچه ي دل بدون تو
همه شعر دفترمن مال تو براي تو
بوي دستاي تو داره غربت دستاي من
ياد قصه هاي تو، مونس لحظه هاي من
به شب کوچه دل ديگه مهتاب نمياد
توي حجله ي چشام عروسِ خواب نمياد
کوچه شهر دلم بي تو کوچه غمه
همه روزاش ابريه روز آفتابيش کمه
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
مطالب مرتبط
پادشاه فصل ها: پاییز
یک روز خوب رو می سازیم...
روز زن مبارک
محرم
باز باران
من برگشتم :)
و اما بهمن ماه ...
آرامشم تویی
اثرات سرب در بدن انسان
نفسم بند نفس های کسی هست که نیست