و اما شهریور ماه آمد ...

سلام. امروز اولین روز بعد عید فطر هست که تعطیل اعلام شده

البته از نظر اقتصادی من لزوم تعطیل کردن این روز رو اصلا نمی فهمم اما خوب به هر حال برای خیلی ها که کارشون با تعطیلات رسمی تعطیل میشه انشالا روز خوبی بوده باشه

وبلاگ یکی از بچه ها بودم . حالا کی بماند. مطلب راجع به انواع و اقسام مشکلاتی بود که از نظر روحی ، جسمی و اجتماعی داره یا پیرامونش اتفاق می افته...

کاری به چند و چون ماجرا ندارم ... این روزا زیاد به بهزیستی سر می زنم . اونجا جایی هست که امید هست . اونجا بچه ها قبل از اینکه به نداشته هاشون فکر کنن به داشته هاشون فکر می کنن و به جای ناتوانی هاشون به توانمندی هاشون سرمایه گذاری می کنن.

تو یه مرکزی هست حالا اسمش بماند بچه هایی هستن که بی سرپرستن ... نوزادانی که معلوم نیست فرزندان مشروع هستند یا نامشروع ... و کودکانی که پیش از آمدن به این دنیا طعم تلخ بیماری های مربوط به اعتیاد و ایدز و هپاتیت و غیره و غیره رو می چشن

من هفته ای چند بار به این مراکز میرم ... نه من خیّر نیستم ... حتی اونجا کار هم نمی کنم ... فقط میرم ...

زمانی بود نذری داشتم ... نذرم این بود که اگه فلان اتفاق بیفته ماهی یک روز رو برم بهزیستی و کمک کنم... رفتم خیلی جاها... موقت بودم و اما نشد... این نذر حدود ده سال پیش بود و من واقعا خواستم که بشه... اما هنوز که هنوزه جایی پیدا نکردم که یک ماه کامل بتونم اونجا بمونم... دردهای اون بچه ها انقدر زیاده که من بجای فکر کردن به مد روز و رنگ مو و بالا شهر و پایین شهر به این فکر میکنم: چه ساده میشه شاد بود ... چرا زندگی رو به خودم سخت بگیرم.

از وقتی دانشگاه تموم شد و برگشتم مشهد دیگه به خیلی چیزا بی توجهم. مهم نیست دیگران چی بگن من چادر می پوشم ... هر جا اون چیزی رو می پوشم که د وست دارم . اگر سطح فرهنگ مردم جوری هست که به جای من به لباس من احترام بذارن من به نگاهشون احترام نمی ذارم

شاید خودخواهی باشه اما این تفکر اشتباه چنان جا افتاده که دغدغه خیلی از د وستام شده لباس ، تُن صدا، لهجه ، دوست پسراشون ... اینا باعث شده به چیزایی دست پیدا کنن که شاید اگر از مسیرش می رفتن سال ها طول می کشید بهش دست پیدا کنن.

من به درست و اشتباه قضیه کاری ندارم به این فکر میکنم وقتی اساس تصمیم گیری ما ظواهر هست آیا شادی برقرار میشه؟

چقدر سو استفاده ها که به خاطر این ظاهر بینی ها پیش نیومده چه از نظر مادی چه از نظر معنوی و حتی چه در حیطه عرفانی...

آزادی

من آزادم

از حرف مردم آزادم

از اینکه امسال چی مد بشه یا نشه

از اینکه چی بپوشم یا نپوشم

زیبا بودن به معنی مصرفی شدن نیست ... من خلق می کنم... اونچه زیباست تفاوت هاست وقتی همه مد می شن تفاوت ها از بین میره و زیبایی از دست میره

شاید خیلی جاها من رو و فکر من رو نپسندن اما اصل کار اینجاست:

ذهن من درگیر اون چیزایی نیست که اصل زندگیمو بدزده

من شنا کردن خلاف جریان آب رو چنان حرفه ای شدم که دیگه هیچ ماهی آزادی به گرد من هم نمیرسه

و در پایان : ذهن درگیر جسم رو بیمار می کنه. جسم بیمار آدم رو نابود می کنه . ذهن رو پر کنیم از اونچه باعث شادی میشه نه غم .

برای همه آرزوی آرامش دارم. 

عید

تاسلامی دیگر ...


امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش


مطالب گذشته

» پادشاه فصل ها: پاییز »» چهارشنبه 14 مهر 1400
» یک روز خوب رو می سازیم... »» شنبه 02 مرداد 1400
» سال نو مبارک »» دوشنبه 02 فروردین 1400
» سیستم پر حجم آلمانی »» پنجشنبه 09 اسفند 1397
» ورزش »» پنجشنبه 17 آبان 1397
» تمرینات HIIT »» پنجشنبه 17 آبان 1397
» اسفند و حال ایران »» سه شنبه 01 اسفند 1396
» وقتی دوستت دارم می گویی »» شنبه 10 تیر 1396
» روز زن مبارک »» پنجشنبه 26 اسفند 1395
» محرم »» جمعه 16 مهر 1395

قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ